کانون فرهنگی السابقون مسجد امام جعفر صادق (ع)شهر سرخنکلا

کانون فرهنگی السابقون مسجد امام جعفر صادق (ع)شهر سرخنکلا

سید"محمدحسین بهشتی" در دوم آبان ماه سال ‪ ۱۳۰۷‬در محله لومبان اصفهان در یک خانواده روحانی و در خانه‌ی ساده‌ای که به نور آیات منور و با عطر احادیث معطر بود، چشم به جهان گشود.
پدرش از روحانیون اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود و به کارهای مذهبی مردم، می‌پرداخت.
ایشان تحصیلات خود را در مکتب خانه‌ای آغاز کرد و به سرعت خواندن و نوشتن و روخوانی قرآن را فرا گرفت تا اینکه بعدها به دبستان دولتی رفت.

هنگامی که از او امتحان ورودی گرفته شد به این نتیجه رسیدند که محمد باید به کلاس ششم برود، اما این مساله با مخالفت مسوولان مدرسه روبه رو شد و او در کلاس چهارم پذیرفته شد.

"شهید بهشتی"، در امتحان پایه ششم ابتدایی شهر اصفهان نفر دوم شد و برای ادامه تحصیل به دبستان "سعدی"، رفت.

وی در سن ‪ ۱۴‬سالگی و هنگامی که در کلاس سوم دبیرستان مشغول به تحصیل بود، در سال ‪ ۱۳۲۱‬تحصیلات دبیرستان را نیمه تمام گذاشت و به یکباره مسیر زندگی‌اش را تغییر داد.

شهید بهشتی، در آن سن کم، شوقی را برای حضور در حوزه نور احساس کرد و به جرگه حوزویان درآمد و معتقد بود با استفاده از فضای معنوی حوزه، این پایگاه پاک، راه سعادت را در پیش می‌گیرد.

وی بر این باور بود که با مناجات‌های شبانه خویش در آن محیط روحانی می‌تواند در هوای دوست و معبود خویش پر و بالی بزند.

شهید مظلوم ، چهار سال در حوزه علمی اصفهان و در مدرسه "صدر" به تحصیل علوم دینی، ادبیات عرب، فقه و اصول و فلسفه پرداخت و دراین مدت با پشتکار فراوان و استعداد درخشانی که داشت، دروسی را که باید در مدت هشت سال خوانده شود، در ظرف چهار سال به پایان رساند.

وی در سال ‪ ۱۳۲۵‬و در سن ‪ ۱۸‬سالگی برای تکمیل تحصیلات عالیه و بدست آوردن دانستنی‌های تازه به شهر قم عزیمت کرد و در مدرسه "حجتیه" اقامت نمود تا در جوار پر برکت حضرت فاطمه معصومه (س) و در محضر استادان گرانقدر کسب فیض، کند.

شهید بهشتی در مدرسه حجتیه به درس و بحث مشغول گشت و با دوستانی چون "شهید مرتضی مطهری" و " امام موسی‌صدر" آشنا شد و در سال ‪ ۱۳۲۶‬در درس خارج فقه و اصول شرکت کرد و در همین سال به توصیه آیت الله "بروجردی" و با همفکری دوستانش برنامه‌ای را به منظور تبلیغ مذهبی در روستاهای دورافتاده شهر قم تنظیم کردند.

هرچه که بیشتر می‌آموخت اندیشه او تشنه‌ترو بر عشقش به آموختن افزوده‌تر می‌گشت و با اینکه در سال دوم دبیرستان تحصیلاتش را نیمه تمام گذاشته بود، دوباره تصمیم گرفت که همزمان با یادگیری دروس حوزوی، فراگیری دروس ناتمام گذشته را نیز ادامه دهد.

وی در سال ‪ ۱۳۲۷‬موفق به اخذ دیپلم ادبی و در سال ‪ ۱۳۳۰‬موفق به اخذ دانشنامه کارشناسی در رشته فلسفه شد.

هنگامی که سردمداران وابسته به غرب در صدد بودند که جامعه اسلامی ایران را به یک جامعه مادی غربی تبدیل کنند، دکتر بهشتی با همکاری دکتر " محمد باهنر" در بخش برنامه‌ریزی کتاب‌های وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین کتاب دینی برای مدارس، اقدام کرد.

او با این اقدام نگذاشت، گرد غربت بر روی این گوهر گرانبها( دین مبین اسلام) بنشیند و نسل جوان را با فرهنگ غنی اسلام، آشنا ساخت.

نخستین حرکت فرهنگی ایشان در زمان رژیم منحوس پهلوی، تاسیس دبیرستان "دین و دانش" بود که به کمک برخی از دوستانش شکل گرفت و خود مسوولیت آن را عهده‌دار گشت.

در سال ‪ ،۱۳۴۴‬برای انجام رسالت تبلیغی به آلمان سفر کرد تا امامت، تکمیل ساختمان مسجد و اداره امور مسلمانان فارسی زبان و رسیدگی به دانشجویان مسلمان مقیم آلمان را به عهده گیرد.

پس از آنکه انقلاب اسلامی در آستانه پیروزی قرار گرفت، رهبر فقید ایران اسلامی، در پاریس پایه‌های حکومت اسلامی را طرح ریزی نموده و بدین منظور شورای انقلاب تشکیل شد.

این شورا در راستای تنظیم قوانین کشور بر اساس موازین اسلام و قرآن تشکیل شد و دکتر بهشتی، اولین فردی بود که از سوی امام راحل به عضویت این شورا انتخاب شد.

وی پس از مدتی به عنوان دبیر شورای انقلاب برگزیده شد و به خاطر آشفته بودن اوضاع و نبودن قوه مقننه نقش قانوگذاری را به عهده، داشت.

در آن زمان، شهید بهشتی که همواره معتقد به نظم و برنامه‌ریزی و تشکیلات بود با صلاحدید امام خمینی (ره) در فروردین سال ‪ ،۵۸‬حزب جمهوری اسلامی را با همفکری و همکاری مقام معظم رهبری تشکیل داد و تا هنگام شهادت به عنوان دبیر کل حزب جهموری اسلامی انجام وظیفه نمود.

"دکتر بهشتی" و ‪ ۷۲‬تن از یاران باوفایش در هفتم تیر ماه سال ‪۱۳۶۰‬ پروازی سرخ را تجربه کردند و و در بهشت زهرا(س)، آرام گرفتند.

آری، او اسطوره‌ای ماندگار و خار چشم دشمنان انقلاب اسلامی بود که اندیشه هایش پس از شهادتش بر افق دید انسان‌ها، تابید.

 

فاجعه هفت تیر و شهادت آیه الله بهشتی و یاران باوفایش
در ساعت 7 و 21 دقیقه هفت تیر سال 1360، بیش از 72 تن از شخصیت های برجسته کشور، از جمله نمایندگان مجلس و اعضای هیئت دولت در انفجاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.

شهید بهشتی

مظلومیت شهید بهشتی از منظر امام خمینی رحمه الله

از دیدگاه امام خمینی رحمه الله ، مظلوم زیستن شهید بهشتی، بیش از شهادت ایشان متأثر کننده بود. این مظلومیت به سبب تهمت های ناروایی بود که دشمنان به او می زدند. امام بر این عقیده بود که دشمنان شهید بهشتی در تلاش بودند او را انسانی ستم کار و دیکتاتورمآب معرفی کنند؛ در حالی که چنین نبود. ایشان در جایی فرموده است: «شهید بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود».

آیت الله بهشتی در نگاه مقام معظم رهبری

مقام معظم رهبری در مورد شهید بهشتی می فرماید: «شهید بهشتی یکی از آن شخصیت هایی بود که یک حالت استثنایی در آنها مشاهده می شود. می دانید آدم ها دو جور هستند. یکی آدم هایی که هیچ ویژگی استثنایی در آنها نیست. با استعدادند، بافکرند، ارزشمندند، ولی عادی و معمولی اند. لکن بعضی هستند که از معمول انسان ها یک چیزی بیشتر دارند، یک برجستگی در اینها وجود دارد. این برجستگی خیلی زود فهمیده نمی شود، در گذشت زمان مشهود می شود و بهشتی از این قبیل بود. او دارای فکر بلندی بود. مغز قوی و فعالی داشت. علاوه بر این، دارای اراده و روحیه ممتازی بود. بر خود و احساسات خویش شدیداً غالب بود. بیشتر یک فرد متفکر بود تا احساساتی؛ اگرچه گاهی اوقات احساسات او یک جمعیت میلیونی را به جوش می آورد».

صلابت شهید بهشتی

شهید بهشتی، این فرزند راستین امیرمؤمنان علی علیه السلام ، با آن همه تعبّد به خداوند، صفای باطن، پاکی روح و فداکاری گسترده ای که در مورد امت مسلمان داشت، دشمن سرسخت معاندان اسلام و مسلمانان بود. شهید بهشتی در یکی از سخنرانی هایش می گوید: «ما زیر بار سختی ها، مشکلات و دشواری ها قد خم نمی کنیم. ما راست قامتان جاودان تاریخ خواهیم ماند. تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم و در غیر این صورت، هیچ قدرتی نمی تواند پشت ما را خم کند».

متانت و فروتنی شهید بهشتی

همسر شهید بهشتی نقل می کند: «چیزی که در 29 سال زندگی مشترکمان دیدم، ملایمت و صبر ایشان بود. به قدری صبر و متانت و خون سردی به خرج می داد که انسان را خجالت زده می کرد. در سراسر زندگی مشترکمان به یاد ندارم این مرد مبارز و باتقوا لحظه ای عصبانیت بی مورد داشته باشد. رفتار و منش دکتر به گونه ای بود که با اعضای خانواده و فرزندان یک الفت و دوستی برقرار کرده بود».

ایشان در جایی دیگر می گوید: «در سفری که به کاشان رفته بودیم، شهید بهشتی بعد از سخنرانی وقتی می خواستند سوار ماشین شوند، یکی از پاسدارها خواست در خودرو را ببندد که نزدیک بود دست پیرمردی لای در برود. دکتر پیاده شدند و دست آن مرد سالخورده را بوسیدند و حلالیت طلبیدند و دوباره سوار ماشین شدند».

هفت تیر از ایام الله است، در آن روز چهره پلید منافقین افشاء‌شد و بغض و کینه درونی آنها بیرون ریخت. یک مشت جوان جیغوله بی سروپا که دم از خلق میزدند و چهره زشت خود را زیر ریا و دورویی پنهان میکردند،‌در هفت تیرپرده از نقابشان برافتاد و پلیدیشان بر مردم هویدا شد. هزینه سنگین بود چون بهشتی دیگر در بین ملت نبود، اما دستاورد هم بزرگ بود. کشور ایران و انقلاب اسلامی سرمایه ای عظیم مثل شهید بهشتی را هزینه کرد،اما سود بزرگی هم بدست آورد.البته هیچ سود ومنفعتی با مردی چون بهشتی برابری نمیکند، چون بهشتی یک ملت بود برای ملت ایران. اگر بهشتی شهید نمیشد و فاجعه هفت تیر اتفاق نمی‌افتاد ، منافقین شرم و دروغگو تا سالهای سال زیر پرده ریا و دورویی به انقلاب اسلامی و کشور ایران خیانت می‌کردند .شاید تا مدتها طولانی مردم مثل هفت تیر، ماهیت کثیف آنها را نمی‌شناختند. آن نامردان پست که با تبلیغات گمراه کننده و جوان پسند، جوانان خام ملت را به بیراهه میکشاندندو علیه خود ملت بکار میگرفتند، به این زودیها دست از سر ملت وجوانان ملت برنمیداشتند و هنور باید خسارت میدادیم.اما لطف خدا بخاطر خون شهید بهشتی و یارانش نصیب ملت گردید وحقیقت پلید آنها برای ملت آشکار شد. این کم دستاوردی نبود، اگر چه خسارت غیرقابل جبران بود.
البته واضح و مبرهن است که همه هدف دشمن در هفت تیر بهشتی بود، دیگران هم مؤثر بودند ، اما بهشتی خار چشم ، و سر راه آنها برای رسیدن به مقاصد کثیفشان بود. چون تا آن زمان هیچ شخصیتی به اندازه شهید بهشتی مورد تهمت و افتراء‌ واقع نشده بود. کم شخصیتی به اندازه او مظلوم بود . شهید بهشتی یکی از استوانه های مؤثر و مفید انقلاب و نظام بود. او افشاء کننده چهره‌های منافقی بود که خود را با سالوسی و دروغگویی به مدارج عالی نظام جمهوری اسلامی رسانده بودند.
شهید بهشتی بازوی توانای امام (ره) ، ومغز متفکر انقلاب بود. دشمن بزعم باطل خود ، با هدف قرار دادن بهشتی میخواست امام را تضعیف ، و دوروبر او را خالی کند آنگاه به امام حمله نماید.اما به لطف خداوند، با شهادت بهشتی ،هزاران بازو برای حمایت امام (ره) برخاستند ، دستان نا‌پاک دشمنان را از ساحت مقدس امام دور کردند.
امروز بعد از سالیان دراز ، فراق شهید بهشتی و یارانش ،هنوز خلأ وجود او به روشنی احساس میشود . با این همه، برکات خون شهید بهشتی، مدام نصیب ملت ما شده ومیشود. نکبت وخاری هم گریبان قاتلینش را گرفت. بهشتی مظلومانه و خیلی زود از میان رفت، اما همین عمر کوتاهش فوق العاده پربرکت بود. اورسالت خود را نسبت به خدا وامام وملتش ادا کرد . تمام عمرش را صرف برپایی حکومت اسلامی نمود.ملت ایران در فاجعه هفت تیر، هفتاد و دو مبارز فداکار را از دست داد و به اندازه هفتاد ودوسال گریست. نامشان سربلند و راهشان پر رهرو باد.

سخنان امام (ره) درباره واقعه هفت تیر و شهادت شهید بهشتی:

1 – مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات را عقیده و جها میدانستند و در راه مکتب پرافتخار اسلام با خون خود وجوانان عزیز خود از آن پاسداری می‌کردند، به ملت شهید پرور ما
رسیده است.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه51»
2 – مگر عزت و شرف وارزشهای انسانی، گوهرهای گرانبهایی نیستند که اسلاف صالح این مکتب ، عمر خود ویاران خود را در راه حراست و نگهبانی از آن وقف نمودند.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه51»
3 – مگر ما پیروان و پاکان سرباخته در راه هدف نیستیم که از شهادت عزیزان خود ، به دل تردیدی راه دهیم.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه51»
4 – مگر دشمن ما قدرت آن را دارد که با جنایت خود مکارم و ارزشهای انسانی شهیدان عزیز ما را از آنان سلب کند.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه51»
5 – مگر دشمن های فضیلت میتوانند جز این خرقه خاکی را از دوستان خدا وعاشقانه حقیقت بگیرند.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه51»
6 – ملت ایران در این فاجعه بزرگ 72 تن بی‌گناه، به عدد شهدای کربلا از دست داد.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه52»
7 – ملت ایران سرافراز است که مردانی را به جامعه تقدیم می‌کند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گرد هم آمده بودند.
«صحیفه نور جلد 15 »
8 – شما می‌بینید که در زمانی که مرحوم بهشتی زنده بودند، چه وضعیتی پیش آوردند، این اراذل ایشان را یک چهره دیگری نشان داده بودند که آن روز در خیابانها هم بر ضد ایشان تظاهر میکردند، صحبت میکردند و نمی‌دانستند قصه را، شهادت ایشان سبب این شد که یک بهره بزرگی ما داشتیم و آن اینکه ثابت شد که آن انحراف بوده است.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه138»
9 – شهادت آقای بهشتی و این هفتاد نفر مظلوم، یکدفعه متحول کرد مردم را به اینکه کم کم بیدار شدند.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه139»
10 – آقای بهشتی رحمه الله علیه یک نفر آدمی بود که مجاهد برای اسلام بود، بدرد می‌خورد ، فعال بود، دانشمند بود،مدیر بود،مدبر بود.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه222»
11- مردم یک وقت بیدار شدند که بهشتی‌ای در کار نبود.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه44 »
12 – شهات شهید بهشتی در برابر مظلومیت او ناچیز است.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه 44»
13 – بهشتی مظلوم زیست،مظلوم مْرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.
«صحیفه نور جلد 15 صفحه 52»

بیانات مقام معظم رهبری درباره فاجعه هفت تیر و شهید بهشتی:

1 – فاجعه هفتم تیر نقش مؤثری در ایجاد هیجانهای عظیمی که به تنبه وبیداری مردم منتهی شده است،داشت.
«پیام انقلاب 4/4/1362 شماره 87 صفحه36 »
2 - شهید بهشتی از آن قبیل انسانهایی بود که در اوج احساساتش هم آدم میدانست که دارد منطقی و متین و محاسبه شده ،حرف میزند.
«پیام انقلاب 4/4/1362 شماره 87 صفحه37 »
3 – از خصوصیات شهید بهشتی این بود که کارها را از بنیان شروع میکرد.
«پیام انقلاب 4/4/1362 شماره 87 صفحه37 »
4 – مردم در فاجعه هفتم تیر وغوغایی که این حادثه بوجود آورده، واقعیتهای این انقلاب را هرچه بیشتر درک کردند ولمس نمودند.
«پیام انقلاب 4/4/1362 شماره 87 صفحه39 »
5 – من احساس میکنم که مردم ما بهشتی را بعنوان یک معیار، یک میزان شناخته‌اند و امروز بعنوان یک معیار در جامعه ما این شخصیت مطرح است.
«پیام انقلاب 4/4/1362 شماره 87 صفحه 38 »
6 – شهدای عزیز فاجعه هفتم تیر، نقش بزرگی در حفظ و تداوم انقلاب دارند.
«روزنامه اطلاعات 12/4/67»
7 – فاجعه هفت تیر را با هیچ قلمی نمی‌توان نوشت وتنها باید با ثبت وضبط و بیان حادثه مقطعی از تاریخ انقلاب اسلامی و جایگاه والای این شهدا ترسیم شود.
«روزنامه اطلاعات 12/4/67»
8 – ما به شهدای فاجعه هفتم تیر افتخار می کنیم چرا که متعلق به انقلاب وکل نظام هستند.
«روزنامه اطلاعات 12/4/67»

شهید موسی کلانتری، وزیر راه و ترابری

شهید مهندس موسی کلانتری، در سال 1327 در شهر مرند به دنیا آمد و در همان شهر به تحصیلات خود تا پایان دوره متوسطه ادامه داد. ایشان سپس در رشته راه و ساختمان از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. در سال 1357 و در اوج تظاهرات و اعتراض مردم، کار را رها کرد و به مبارزه مسلحانه برضد رژیم پرداخت. با پیروزی انقلاب اسلامی، در کمیته های شهر، عهده دار نگهبانی از دستاوردهای نهضت اسلامی شد. در سال 1358، اداره راه خوزستان و سپس آذربایجان غربی را فعال کرد. او پس از خدمات فراوان، از سوی شورای انقلاب به وزارت راه و ترابری برگزیده شد و همه همت و تلاش خود را در این راه بسیج کرد و در نهایت راهی کاروان کربلا شد و در هفتم تیر 1360، جام شهادت را نوشید.


وزیر با مرد عادی فرقی ندارد!

مادر شهید موسی کلانتری، از شهدای واقعه هفت تیر در خاطره ای نقل می کند: «در آن زمان که موسی وزیر راه بود، گذرنامه به دست ایشان امضا می شد. یک روز از او خواستم که خروجیِ مرا امضا کند تا نزد دخترم به ترکیه بروم، ولی موسی خواست که مثل مردم عادی توی صف بایستم و خروجی بگیرم. وقتی هم من از این موضوع ناراحت شدم، با حالت برافروخته گفت: بروید در صف ها بایستید تا مشکلات مردم را ببینید. بعد آن مشکلات را به ما منتقل کنید تا کشور را درست اداره کنیم. انقلاب به وجود آمده تا بین شما که پسرتان وزیر است، با کسی که هیچ کس را در نظام ندارد، فرقی نباشد».

شهید دکتر حسن عباس پور، وزیر نیرو

شهید دکتر حسن عباس پور، در سال 1323 در تهران به دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلات دبیرستان، بلافاصله در دانشگاه تهران دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشته الکترومکانیک گذراند و برای ادامه تحصیل راهی انگلستان شد و دکترای برنامه ریزی مدیریت سیستم های انرژی زا را از دانشگاه لندن دریافت کرد. ایشان در بازگشت به میهن، شبکه ارتباطی میان اساتید متعهد دانشگاه ها و مدارس عالی را به وجود آورد و به همراه دانشجویان مسلمان، مبارزاتش را بر ضد رژیم آغاز کرد. شهید عباس پور از استادان هسته اولیه سازمان ملی دانشگاهیان و مؤسس جامعه اسلامی دانشگاه بود.

با پیروزی انقلاب اسلامی، شورای انقلاب او را به سمت وزیر نیرو منصوب کرد و از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شد. سرانجام زندگی سراسر تلاش و مبارزه این شهید والامقام، در هفت تیر سال 1360 خاتمه یافت و نامش در دفتر شهادت پر نور ماند.

عشق خدمت به مردم

شهید دکتر حسن عباس پور از شهدای واقعه هفت تیر، الگویی از یک متخصص متعهد بود. همسر ایشان می گوید: «شهید عباس پور بسیار معتقد به تحصیل بود و می گفت اگر بخواهیم مملکتمان را بسازیم، باید بدانیم چه کار داریم می کنیم. باید دانش آن را داشته باشیم. زمانی که او دوره دکتری خود را در انگلستان می گذرانْد، از وزارت نیروی انگلستان دعوت نامه ای به دستش رسید مبنی بر این که ایشان پس از پایان تحصیل می تواند در انگلستان بماند. گفته بودند ما این جا همه نوع امکانات به شما می دهیم. ایشان نیز در جواب گفته بود زمانی که بخواهم از پایان نامه دفاع کنم، پاسخ شما را می دهم. روزی که قرار بود ایشان از پایان نامه خود دفاع کند، در سالنی که عده زیادی هم آن جا جمع بودند، این طور جواب داد: من این جا درس خوانده ام و زحمت کشیده ام به خاطر این که برگردم به وطن و به مردم کشورم و به مسلمانان خدمت کنم و یک روز بیشتر هم نمی توانم این جا بمانم. وظیفه من این است که برگردم ایران. من عاشق خدمت به مردم کشورم هستم».

شهید دکتر محمدعلی فیاض بخش

دکتر محمدعلی فیاض بخش، مشاور وزیر و سرپرست سازمان بهزیستی، در سال 1316 در خانواده ای مذهبی در تهران به دنیا آمد. ایشان تحصیلاتش را تا دریافت تخصص در جراحی ادامه داد. دکتر فیاض بخش پیش از انقلاب، مبارزات فراوانی بر ضد رژیم انجام داد. پیش از رویداد هفده شهریور، کمک های اولیه پزشکی را به انقلابی ها آموزش می داد و در آن جمعه خونین، به مداوای مجروحان پرداخت. پس از پیروزی انقلاب، به فعالیت های دولتی روی آورد. او در سال 1358 کمیته آسایشگاه معلولین انقلاب را تأسیس کرد. سپس مدیر کل توان بخشی وزارت بهداری شد و لایحه سازمان بهزیستی را به کمک شهید لواسانی به شورای انقلاب برد. شهید فیاض بخش یکی از سه پزشک گروه هفت نفره منتخب و رابط امام در انقلاب فرهنگی بود. نام او عاقبت در هفت تیر سال 1360 به مقربان درگاه الهی اضافه شد و به شهادت رسید.

مردی بی همت

«او تک و بی همتا بود». این نخستین جمله ای است که همسر شهید دکتر محمدعلی فیاض بخش در وصف او می گوید و می افزاید: «ایشان از وزرایی بود که به جای تحویل گرفتن خودروی ضدگلوله برای امنیت جانش، خودروی شخصی خود را به دولت داد تا راننده ای برایش تعیین شود. دکتر با ماشین شخصی، کارهای سازمان را انجام می داد».

هدفمندی در زندگی

همسر شهید فیاض بخش در مورد شیوه رفتاری آن شهید والامقام می گوید: «رفتار، حرکات و حرف های دکتر، هدفمند بود. دکتر حتی در خرید هدیه، چه برای من و چه برای بچه ها، هدفی را دنبال می کرد. سیاست دکتر برای پرورش بچه ها در محیطی که از نظر اخلاقی مضر بود، فقط منع کردن نبود، بلکه جای گزین مناسبی نیز فراهم می کرد تا حقی ضایع نشود و فرزندان به کمال برسند».

توصیه کننده من خداست

همسر شهید فیاض بخش درباره ایشان می گوید: «زمانی که دکتر برای دوره تخصص در بیمارستان پذیرفته شد، مسئول رسیدگی به پرونده ایشان گفت: برای شروع دوره باید از یک مقام مملکتی یا ارتشی، توصیه نامه ای بیاورید. دکتر توضیح داد که من در دستگاه پهلوی به کسی ارادت ندارم. در آخر وقتی اصرار آنها را برای توصیه نامه دید، گفت: من فقط می توانم از طرف خدا توصیه نامه بیاورم. این سخن شهید فیاض بخش، باعث منقلب شدن مسئول پرونده شد و او موافقت خود را با شروع کار دکتر اعلام کرد».

دستگیری از نیازمندان در خف

همسر شهید فیاض بخش در خاطره ای نقل می کند: «پس از شهادت دکتر، صاحب داروخانه ای که نزدیک مطب ایشان بود و صاحب مرغ فروشی محله، به منزل ما آمدند و هر کدام مقداری پول آوردند. از آنها پرسیدم: این پول برای چیست؟ گفتند: این پول ها به دکتر تعلق دارد. وقتی ماجرا را پرسیدم، متوجه شدم دکتر وقتی به بی بضاعتیِ بیماران پی می برد، در نسخه علامتی به خصوص می زد که معنایش تحویل رایگان دارو به مراجعه کننده بود. دکتر به بعضی ها هم سفارش می کرد از مغازه مرغ فروشی محله، مرغ مجانی بگیرند. شهید فیاض بخش قیمت دارو و مرغ ها را اول هر ماه پرداخت می کرد».

نفس کشیدن در هوای فقر

«دکتر با فقرا نفس می کشید، با آنها می خندید، درد دل می کرد و می گریست.» این جملات همسر شهید فیاض بخش درباره دکتر است. او می گوید: «با اینکه منزل ما در شمال تهران بود، ولی دکتر مطب خود را در جنوبی ترین نقطه تهران دایر کرده بود تا در هوای فقرا تنفس کند و هم دم آنها باشد. ایشان متخصص جراحی بود، ولی از بیماران در حد پزشک های عمومی حق ویزیت می گرفت. پرداخت ویزیت در مطب ایشان به این صورت بود که بر روی یک تکه مقوا، یادداشتی با خط خود نوشته بود که: حداکثر ویزیت سیصد ریال است، ولی شما به نسبت توانتان می توانید پرداخت کنید. دکتر شبانه روزِ خود را وقف مردم می کرد. گاهی شب ها خستگی مفرط در چهره اش می دیدم و برای اینکه استراحت کند، تلفن را قطع می کردم. وقتی دکتر از این ماجرا باخبر می شد، به شدت گله می کرد و می گفت: من قسم خورده ام در خدمت این مردم باشم و آن موقع که قسم یاد کردم، ساعتی را برای انجام این کار تعیین نکردم».

  • علی صباغی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی