سنتهای فراموش شده در سرخنکلا - 1
- جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ب.ظ
عروسی در سرخنکلا
تأکید می کنم که این قسمت در حال بررسی است و تا اصلاح کردن کامل و اضافه کردن موضوعات جا افتاده ادامه دارد. این قسمت شامل بخشهایی است که هرکدام توضیحی جداگانه می طلبد. لذا اگر جلوی واژه یا کلمه ای تعریف و مثالی ندیدید صبور باشید زیرا داستان عروسی یا سنت عزاداری بسیار مفصلتر اینهاست تا بعد از تحقیق و کنکاشی دوباره آن را در تارنمای خود یادداشت کنم با کمال تشکر از شما عزیزان
اگر به تاریخ عروسی در سرخنکلاته بنگریم آن را می توان از جایی بازگو کرد که قسمتی از خاطرات بزرگان و ریش سفیدهای محل شنیدم. زمانی بود که مردم در کمال سادگی زندگی می کردند و اثری از تجملات نبود وقتی که دختری عروس می شد در شب عروسی از دیگران طلا و جواهر قرض می کردند و بر سر و گردن او می انداختند تا زینت او افزایش یابد.
خواستگاری کردن : می توان گفت خواستگاری معمولاً در اجتماعات سرخنکلاته بصورت مجاز یا غیر مجاز صورت می گرفت. در کنار جوی آب ، در هنگام آب آوردن از چشمه ، در هنگام کار کردن در زمین کشاورزی مثل چیدن پنبه ، یا ویجن کردن محصول و یا حتی در هنگام برداشت سیب زمینی که تا همین اواخر هم وجود داشت. و البته از نوع فرهنگی آن هم بود در مدرسه خیلی خوب دخترها و پسرها همدیگر را می شناختند و صمیمیتی دوستانه در بین آنها وجود داشت که البته امروزه به شکل ازدواج دانشجویی نمایان شده است. با این تفاوت که در زمان قدیم در سرخنکلاته از همان سنین کودکی در مدرسه آشنا می شدند. شخصی از خانواده پسر برای دختر خواستگاری می رفت. در زمان قدیم در سرخنکلاته شیر بها متداول بوده است . خانواده داماد مبلغی را به عنوان شیربها به خانواده عروس می دادند که پدر یا مادر عروس آن مبلغ را می گرفتند و وسایل زندگی برای عروس می خریدند. (همان جهیزیه ای که امروزه متداول است با این تفاوت که دیگر مبلغ شیربها وجود ندارد) .
پذیرایی مهمانان در روز عروسی معمولا غذاهایی مثل کشمش پلو و مرغ و یا برنج و خرش بود. در شب عروسی هم درطایفه عروس و هم در طایفه داماد جوانان و لوده بازانی بودند که از آنها به عنوان جاهل نام می بردند که شبهای قبل از عروسی را (آخه عروسی از یک هفته قبل شروع می شد) به بذله گویی و رند بازی یا گلاویز شدن و با کارهایی از این قبیل شبهای خود را با شادی می گذراندند. از جمله کارهایی که آنها انجام می دادند مراسمی بود که از آن به عنوان (کوسه کوسه) نام می بردند بدین ترتیب که جاهلان طرفدار داماد شخصی از طایفه عروس را پیدا می کردند و بر روی او می افتادند (چیزی شبیه به فوتبال آمریکایی با این تفاوت که توپی در کار نبود و هدف تحت فشار قرار دادن آن شخص بود) و متقابلاً طایفه عروس هم در فرصت مناسبی این کار را با دوستان یا اقوام داماد انجام می دادند. و البته این کار هم به رایگان انجام نمی شد. از آنجا که مراسم عروسی از یک هفته یا چند روز قبل شروع می شد. پدر یا بزرگتر عروس یا داماد وقتی می شنید که با دوستان یا اقوام او چنین شوخی شده است. جاهلان طرفدار خودش را جمع می کرد و یا به رئیس آنها که سرجاهل گفته می شد که چرا برای من کوسه کوسه نیامدید و سرجاهل هم اذعان می کرد که جیب ما را پر کن و یا شکم ما را سیر کن تا ما هم این کار را انجام دهیم و به این وسیله از پدر داماد یا عروس هدیه و یا همان پول چایی دریافت می کردند تا این کار را انجام دهند. البته ناگفته نماند که این شوخی مختص اقوام عروس یا داماد نبود و چه بسا در طی راه پیمایی شبانه در خیابان به یک جوان و یا فردی که ظرفیت این کار را داشت این مزاح را انجام می دادند به همین خاطر در شبهای عروسی بعضی از اشخاص با احتیاط رفت و آمد می کردند و در کنار این قضیه هم خانواده ها درب لانه های مرغ و یا حیوانات خانگی خود را محکم می بستند تا از دستبرد جاهلان در امان بماند. کوسه کوسه برای دختران در طایفه عروس و داماد هم بود
شاباش کشیدن (شَواش کردن) : مراسمی بود که در هنگام بیرون آمدن عروس و داماد برای او انجام می دادند و روی سر او پول می ریختند معمولاً از زمان درآمدن عروس که در هنگام صبح (بین ساعتهای 9 تا11) انجام می شد سکه ها را در خیابان در بالای سر مردم (که بیشتر کودکان و نوجوانان بودند پخش می شد) می ریختند و در هنگامی که به منزل عروس می رسیدند بروی دیوار یا ارتفاعی که به سختی غیر قابل دسترس بود می رفتند (به دلیل هجوم جوانان و یا ترس از فریب خوردن ، مثلاً ضربه زدن به دست شاباش کننده و ریختن پولها) و اسکناس پخش می کردند. و البته بعد از ظهر همان روز هم داماد را به حمام می بردند که می توان گفت از شور و نشاط بیشتری برخوردار بود زیرا جوانان احساس شادی بیشتری را در خیابان و اجتماعات از خود به نمایش می گذاشتند. کسی که ساز را می نواخت اصطلاحاً به او گودار می گفتند او حتی در حمام هم می آمد و ساز می زد و جلوی افراد یا خویشاوندان درجه اول داماد می رفت و آنقدر بر طبل خود می کوبید تا شیرینی که همان پول بود را دریافت کند . از بین شاباش کننده های معروف شخصی به نام حسین هاشم معروف بود که او را برای شاباش کشیدن می آوردند و او با اشعار محلی و سروده های خود ساخته با ملاحت خاصی مراسم پول ریزان را برگزار می کرد. که البته ایشان اذان گوی مسجد هم بود . (از کسانی که شاباشها و اشعار حسین هاشم را به یاد دارند خواهش می کنم که آنها را در قسمت نظرات بگذارند تا ما استفاده کنیم). البته این را هم بدانید که زمانی که دختر و پسری به هم می رسیدند معمولاْ در بین افراد کسانی بودند که به محض اینکه عروس و داماد را برای اولین بار در کنار هم می دیدند شروع به شعر گفتن برای آنها می کردند. در گذشته شخصی با نام اسماعیل خاله در روستا زندگی می کرد که بسیار اهل شعر و از صدا و آواز خوشی بهره مند بود و مردم را با این کار سرگرم می کرد. افراد دیگری هم بودند که مثلاً لمپا گردسوز را بر دهان می گرفتند و یا سماور بر بالای سر می گذاشتند و یا استکان بازی می کردند که از بردن نام آنها در اینجا معذورم.
رخت برشت : تقریباْ بجای کارت دعوت که امروزه متداول است رایج بود . و اینگونه که شخص روز یا شب قبل از عروسی به خانه ی خویشاوندان و افراد مورد نظر می رفت و آنها را به مهمانی برای عروسی دعوت می کرد. بعضی اوقات فردی که مسئول دعوت کردن بود کشمش و یا نقل هم بهمراه داشت که به درب هر خانه ای که می رفت مقداری به آنها نقل یا نبات و کشمش می داد.
حنا بستن : یک شب قبل از حنا بستن تعدادی از خویشان بسیار نزدیک داماد یا عروس خانه ی داماد و عروس می رفتند و مراسم کوچکی از حنابندان را اجرا می کردند که به این مراسم خورده مارحنا می گفتند و در شب حنابندان اصلی همه خویشان داماد جمع شده و سینی های حنا که به آن مجمه حنا می گفتند را به خانه ی داماد می بردند و بعد از مراسم رقص و آواز به خانه ی عروس می رفتند که نکته ی جالبش اینجاست که در کوچه و خیابان هم رقص و پایکوبی خود را ادامه می دادند و شاباش می کشیدند تا اینکه به خانه ی عروس می رسیدند و بعد از رقص و پایکوبی در خانه ی عروس خویشاوندان عروس هم سینی های حنای خود را برای خانواده ی عروس می آوردند. البته این را بدانید در مراسم حنابندان در شب قبل از ختنه سورانی که از آن به عنوان سنتی یاد می کنند بر روی سینی های حنای خود تخم مرغ آب پس شده می گذاشتند. تا اینکه مراسم تمام می شد و البته مراسم ثور دادن یا همان گوشت خوری برای هردو خانواده عروس یا داماد برقرار بود. مجمه حنا هم شامل موادی مثل حنا،میوه،قند و خشکبار بود که البته بعضی وقتها توسط جاهلان که در بالا توضیحش داده شد دستبرد می شد. و اینکه بعضاً نقل قول هست که برای حمامی هم مجمه حنا درست می کردند که من به این مشکوکم. بر روی حنا شمع می گذاشتند و شمع را روشن می کردند . رفته رفته به سبک امروزیها شد و بر روی آن پودر رختشویی ، رب گوجه فرنگی، شامپو و چیزهایی شبیه این . و البته سینی های حنایی که الان دیده می شود بسیار تزئیین شده و بیشتر جنبه ی زیبایی دارد و آن را باحنا و گل به اشکال مختلف تزیین می کنند.
چشم روشنی یا همان کادویی هم شامل درقدیم ، پول ، گلیم(پلاس) ، فرش ، گوسفند و ظروف خانگی می شد تا اینکه رفته رفته تنوع و تجملات در زندگی زیاد شد و هدیه ها شامل اسباب و وسایل زندگی بیشتری شد. در روز پاتختی یا سه روز (روزی که خویشاوندان هدیه های خودشان را برای عروس و داماد می آوردند) غذایی شیرین به نام کاچی (با اسم ترکمنی گول اوماغ) پخت می شد و با شیرینی و میوه از مردم پذیرایی می شد. در سالهای خیلی قدیمتر سنت بر این بود که عروس و داماد سه روز در خانه بودند و در این سه روز از خانه بیرون نمی آمدند و بعد از سه روز دیگ شیر برنجی که قبلاً خانواده ها تهیه دیده بودند را می آوردند که عروس در آن یک سکه می انداخت و همه از آن شیر برنج تناول می کردند و بدین ترتیب زندگی یک زوج جدید شروع می شد.
- ۹۴/۰۲/۱۸