کانون فرهنگی السابقون مسجد امام جعفر صادق (ع)شهر سرخنکلا

کانون فرهنگی السابقون مسجد امام جعفر صادق (ع)شهر سرخنکلا

کتاب کیمیا ی محبت


 

کیمیای محبت

زندگینامه مرحوم شیخ رجب علی خیاط

کتاب کیمیا ی محبت

چاپ دوازدهم ۱۳۸۲

انتشارات دارالحدیث

ولادت

در سال ۱۲۶۲ هجر ی « شیخ رجبع لی خیاط » و « جناب شیخ » مشهور به « رجبع لی نکوگویان » عبد صالح خدا

یک کارگر ساده بو د. هنگا می که رجبعل ی « مشهد ی باقر » شم س ی، در شهر تهران دیده به جهان گشو د. پدرش

دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت و رجبع لی را که از خواهر و برادر ت نی بی بهره بود، تنها گذاش ت.

از دوران کود کی شیخ بیش از این اطلاعا تی در دست نیس ت. اما او خود، از قول مادرش نقل می کند ک ه:

موق عی که تو را در شکم داش تم ش بی [ پدرت غذا یی را به خانه آور د] خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش »

آمد ی و با پا به شکمم می کو ب ی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم ... .؟

پدرت گفت حقیقت این است که این ها را بدون اجازه [از مغازه ا ی که کار م ی کنم ] آو رده ا م! من هم از آن غذا

« . مصرف نکرد م

این حکایت نشان م یدهد که پدر شیخ ویژ گی قابل ذکر ی نداشته اس ت. از جناب شیخ نقل شده است ک ه:

احسان و اطعام یک و لی خدا توسط پدرش موجب آن گردیده که خداوند متعال او را از صلب این پدر خارج ساز د. »

«

شیخ پنج پسر و چهار دختر د اشت، که ی کی از دخترانش در کود کی از دنیا رف ت.

خانه

خانه خش تی و ساده شیخ که از پدرش به ارث برده بود در خیابان مولو ی کوچه سیاه ها (شهید منتظر ی) قرارداش ت.

و ی تا پایان عمر در همین خانه محقر زیس ت.

» نکته جالب این است که چندین سال بعد، جناب شیخ ی کی از اتاقه ای من زلش را به یک راننده تاکس ی، به نام

ماهیانه بیست تومان اجاره داد، تا این که همسر راننده وضع حمل کرد و دختر ی به دنیا آورد، که ،« مشهد ی یدالله

گذاش ت. هنگا می که در گوش نوزاد اذان و اقامه گفت، یک دو توما نی پر قنداقش « معصومه » مرحوم شیخ نامش را

گذاشت و فرمو د:

« . آقا یدا لله! حالا خرجت زیاد شده از این ماه به جا ی بیست تومان، هیجده تومان بده ی د »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

دارم و « چهار تومان » ی کی از فرزندان شیخ می گوی د: من وق تی وضع زندگیم بهتر شد به پدرم گفت م: آقا جان من

خانه ا ی نو بخری م. شیخ فرمو د: « شهبا ز » م یخرند، اجازه دهید در « شانزده تومان » این خانه را که خش تی است

« . هر وقت خواس تی برو بر ای خودت بخ ر! بر ای من همین جا خوب اس ت »

پس از ازدواج، دو اتاق طبقه بالا ی منزل را آماده کردیم و به پدرم گفت م: آقایان، افراد رده بالا به دیدن شما می آیند،

دیدارها ی خود را در این اتاق ها قرار دهید، فرم و د:

« . ن ه! هر که مرا م یخواهد بیاید این اتاق، رو ی خرده کهنه ها بنشیند، من احتیاج ندار م »

این اتاق، اتاق کوچ کی بود که فرش آن یک گلیم ساده و در آن یک میز کهنه خیا طی قرار داش ت.

لباس

لباس جناب شیخ بسیار ساده و تمیز بود، نوع لبا سی که او م یپوشید نیمه روحا نی ب ود، چیز ی شبیه لباده روحانیون

بر تن می کرد و عرقچین بر سر م یگذاشت و عبا بردوش می گرف ت.

نکته قابل توجه این بود که او ح تی در لباس پوشیدن هم قصد قربت داشت، تنها یک بار که برا ی خوشایند دیگران

عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادن د. جناب شیخ خ ود این داستان را چنین تعریف می کن د:

نفس اعجوبه است، ش بی دیدم حجاب ( منظور حجاب نفس و تا ر ی کی باط نی است ) دارم و طبق معمول ن می توانم »

حضور پیدا کنم، ر یشه ی ا بی کردم با تقاض ای عاجزانه متوجه شدم که عصر روز گذشته که یک ی از اشراف تهران به

دیدنم آمده بود، گف ت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم، من بر ای خوشایند او هنگام نماز

!« ... عب ای خود را به دوش انداختم

غذا

جناب شیخ دنبال غذاه ای لذیذ نبود، بیشتر وقت ها از غذاه ای ساده، مثل سیب زمی نی و فر نی استفاده می کر د. سر

سفره، رو به قبله و دو زانو م ینشس ت و به طور خمیده غذا می خورد، و گا هی هم بشقاب را به دست می گرفت همیشه

غذا را با اشته ای کامل م ی خورد، و گا هی مقدار ی از غذ ای خود را در بشقاب ی کی از دوستان که دستش م ی رسید

م یگذاش ت. هنگام خوردن غذا حرف ن می زد و دیگران هم به احترام ایشان سکوت می کردن د. اگر ک سی او را به مهما نی

دعوت می کرد با توجه، قبول یا رد می کرد، با این حال بیشتر وقت ها دعوت دوستان را رد ن می کر د.

از غذا ی بازار پرهیز نداشت، با این حال از تأثیر خوراک در روح انسان غافل نبود و برخ ی دگرگو نی ه ای روح ی را

نا شی از غذا می دانس ت. یک بار که با قطار در راه م شهد می رفت، احساس کور ی باطن کرد، متوسل شد، پس از

مد تی به او فهماندند ک ه: این تاری کی در نتیجه استفاده از چ ای قطار اس ت.

شغل

خیا طی ی کی از شغله ای پسندیده در اسلام اس ت. لقمان حکیم این شغل را بر ای خود انتخاب کرده بو د.

معروف ش د. « شیخ رجبعل ی خیاط » جناب شیخ بر ای اداره زند گی خود، این شغل را انتخاب کرد و از این رو به

جالب است بدانیم که خانه ساده و محقر شیخ، با خصوصیا تی که پیشتر بیان شد، کارگاه خیا طی او نیز بود.

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

ی کی از فرزندان شیخ در این باره می گوی د: ابتدا پدرم در یک کاروانسرا حجره ا ی داشت، و در آن خیا طی م ی کر د.

روز ی مالک حجره آمد و گف ت: را ضی نیستم اینجا بما ن ی. پدرم بدون چون و چرا و بدون این که حق ی از او طلب

کند، فرد ای آن روز چرخ و میز خیا طی را به خانه آورد و حجر ه را تخلیه کرد و تحویل داد، از آن پس در منزل، از

اتا قی که نزدیک در خانه بود برا ی کارگاه خیا طی استفاده می کر د.

ی کی از دوستان شیخ می گوی د: فراموش ن می کنم که روز ی در ایام تابستان در بازار جناب شیخ را دیدم، در حا لی که

از ضعف رنگش مایل به زرد ی بو د. قدر ی وسایل و ابزار خیا طی را خریدار ی و به سو ی منزل م یرفت، به او گفت م: آق ا!

قدر ی استراحت کنید، حال شما خوب نیس ت. ف رمو د:

« !؟ عیال و اولاد را چه کنم »

در حدیث است که رسول خدا ( ص) فرمودند :

إن الله تعالی یحب أن یری عبده تعباً فی طلب الحلال؛ »

« . خداوند دوست دارد که بنده خود را در راه به دست آوردن روز ی حلال، خسته ببین د

ملعون ملعون من ضیع من یعول؛ »

« . ملعون است، معلون ا ست ک سی که هزینه خانواده خود را تأمین نکن د

سیاست

شیخ در عالم سیاست نبود، اما با رژیم منفور پهلو ی و سیاستمداران حاکم آن به شدت مخالف بو د. او نه تنها با شاه و

دار و دسته اش مخالف بود، بلکه مصدق را هم قبول نداشت، و لی از آیت الله کاشا نی تعریف می کرد و م یفرم و د:

« . باطن او به منزله سقاخانه اس ت »

وفات

سرانجام در روز بی ست و دوم شه ر یور ماه سال ۱۳۴۰ هجر ی شم سی س یمرغ وجود پربرکت ش ی خ پس از عمر ی

خودساز ی و سازند گی از ای ن جهان پر کش ی د.

فرزند شیخ روز قبل از وفات او را چنین تعریف می کن د:

روز قبل از وفات، پدرم سالم بو د، مادرم در خانه نبود، تنها من در خانه بودم، عصر هنگام، پدرم آمد و وضو گرفت و

مرا صدا کرد و گف ت:

قدر ی کسل هستم، اگر آن بنده خدا آمد که لباسش را ببرد، دم قی چی ها ( پارچه ها ی زائد ی که بعد از دوخت »

« . لباس با قی می ماند ) در جیبش است و سی تومان باید اجرت بده د

پدرم هرگز به من نگفته بود که ک سی اگر آمد، اجرت کار چقدر است، من جریان را نفهمید م.

ی کی از ارادتمندان جناب شیخ، که شب قبل از وفات، از طریق رؤی ای صادقه رحلت ملکو تی و ی را پی شبین ی کرده

بود، ماجرا ی وفات را چنین گزارش می کند:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

ش بی که فرد ای آن شیخ از دنیا رفت، در خواب دیدم که دارند در مغازه ها ی سمت غر بی مسجد قزوین را م ی بندند،

پرسید م: چه خبره؟ گفتند آشیخ رجبع لی خیاط از دنیا رفت ه. نگران از خواب بیدار شد م. ساعت سه نیمه شب بو د.

خواب خود را رؤی ای صادقه یافت م. پس از اذان صبح، نماز خوا ندم و بی درنگ به منزل آق ای رادمنش رفتم، با شگف ت ی،

از دلیل این حضور بی موقع سؤال کرد، جریان رؤی ای خود را تعریف کرد م.

ساعت پنج صبح بود و هوا گرگ و میش، به طرف منزل شیخ راه افتادی م. شیخ در را گشود، داخل شدیم و نشستیم،

شیخ هم نشست و فرمو د:

« ؟ کجا بودید این موقع صبح زود »

من خوابم را نگفتم، ق در ی صحبت کردیم، شیخ به پهلو خوابید و دستش را زیر سر گذاشت و فرمو د:

« ! چیز ی بگویید، شعر ی بخوانی د »

ی کی خوان د:

خوش تر از ایام عشق ایام نیست

صبح روز عاشقان را شام نیست

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد

با قی همه بی حاص لی و بی خبر ی بود

هنوز یکساعت نگذ شته بود که حال شیخ را دگرگون یافتم، از او خواستم که برایش دکتر بیاور م. یقین داشتم که

امروز شیخ از دنیا م یرو د.

شیخ فرمو د:

« مختارید »

دکت ر... نسخه نوشت، رفتم دارو را گرفتم هنگا می که برگشتم دیدم شیخ را به اتاق دیگر ی برده اند، رو به قبله نشسته

و شمد سفید ی رو ی پایش انداخته اند و با شست دست و انگشت سبابه شمد را لمس می کر د.

من دقیق شده بودم که ببینم یک مرد خدا چگونه از دنیا می رود، یک مرتبه حا لی به او دست داد، گویا ک سی چیز ی

در گوش او می گوید، که گف ت:

« إن شاء الله »

سپس فرمو د:

« . امروز چند شنبه است؟ دع ای امرو ز را بیاوری د »

من دع ای آن روز را خواندم، فرمو د:

« . بدهید آقا سیداحمد هم بخوان د »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

او هم خواند، سپس فرمو د:

« . دست هایتان را به سو ی آسمان بلند کنید و بگویی د: یا کریم العفو، یا عظیم العفو، العفو، خدا مرا ببخشای د »

من به دوستم نگاه کردم و گفت م: بروم آق ای سه ی لی را بیاورم، چون مثل این که رؤیا صادقه است و دارد تمام

م یشود، و رفت م.

آقا جان خوش آمد ی!

ادامه این داستان را از زبان فرزند شیخ بشنوی د: ... دیدم اتاق پدرم شلوغ است، گفتن د: جناب شیخ حالش به هم

خورده، بلافاصله وارد اتاق شدم، دیدم که پدرم در حا لی که لحظا تی قبل وضو گرفته و وارد اتاق شده بود، رو به قبله

نشسته، که ناگاه بلند شد و نشست و خندان گف ت:

مقصود از آقا جان امام زمان ( ع) است . ) ) ! « آقاجان خوش آمدید »

دست داد، و دراز کشید و تمام شد، در حا لی که آن خنده را بر لب داش ت!

نم ای بیرو نی آرامگاه جناب شیخ - ابن بابویه - شهر ر ی

شب اول قبر

ی کی دیگر از دوستان ایشان می گوی د: در عالم رؤیا، شب اول قبر مرحوم شیخ خدمتش رسیدم، دیدم جایگاه عظیم ی

از طرف مولا امیر المؤمنین ( ع) به او عنایت شده، به جایگاه ایشان نزدیک شدم تا مرا دید، نگا هی بسیار ظریف و

حساس به من کرد، م انند پدر ی که به فرزندش تذکر م یدهد و او توجه ندارد، از نگاه او به یاد آوردم که همیشه

می فرمو د:

« . غیر خدا را نخواهی د »

و لی ما باز هم گرفتار هو ای نفسی م.

به او نزدیکتر شدم، دو جمله فرمو د:

جمله او ل:

« . خط زند گ ی، انس با خدا و اولی ای خداس ت »

جمله دو م:

«. آن ک س زند گی کرد، که عیالش پیراهنش را شب زفاف در راه خدا ایثار نمو د »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

منظورمولا امیر المؤمنین ( ع) بود که همسرشان حضرت ص د یقه کبر ی فاطمه زهرا سلام الله ع ل یها پیراهنشان را شب

زفاف در راه خدا ایثار نمودن د.

خصوص ی ات اخلا قی

جناب شیخ بسیار مهربان، خوشرو، خوش اخلا ق، متین و مؤدب بو د. همیشه دو زانو م ی نشست، به پش تی تکیه

ن می کرد، همیشه ک می دور از پش تی م ینشس ت. ممکن نبود با ک سی دست بدهد و دستش را زودتر از او بکش د. خی لی

آرامش داش ت. هنگام صحبت اغلب خنده رو بو د. به ندرت عصبا نی م یش د. عصبانیت او وق تی بود که شیطان و نفس

سر اغ او م یآمدن د. در این هنگام سراسر وجودش را خشم فرا می گرفت و از خانه بیرون م ی رفت و آن گاه که خود را بر

نفس چیره م ییافت، آرام باز می گش ت.

نکته مه می که در حسن خلق، مورد توجه شیخ بود و دیگران را نیز بدان توصیه می فرمود، این بود که انسان باید

برا ی خدا خوش اخلا ق باشد و با مردم خوش رفتار ی کن د. در این باره می فرمو د:

« . تواضع و حسن خلق، بر ای خدا، نه بر ای جلب مردم به سو ی خود و ریاکاران ه »

شیخ بسیار کم حرف بود، حرکات و سکنات او به خو بی نشان م یداد که در حال فکر و ذکر و توجه به خداس ت. اول

و آخر صحبتش خدا بو د. نگاه ب ه او، انسان را با خدا آشنا می کر د. هر کس به او نگاه می کرد به یاد خدا م ی افتا د. گا هی

که از او م یپرسیدن د: کجا بود ی؟ م یفرمو د:

!« عند ملیک مقتدر »

در جلسات دعا، بسیار گریه می کر د. هرگاه اشعار حافظ یا طاقدیس خوانده م یشد می گریس ت. در عین گریه، قادر

بود تبسم کند و بخندد و یا مطل بی را نقل کند که همه را از کسالت بیرون بیاور د. نسبت به وجود مقدس

امیرالمؤمنی ن( ع) بسیار عشق م یورزید، مانند پروانه گرد شمع وجود ش پر و بال می زد، هنگا می که م ینشست در هر

چند نفس، یک بار ذک ر:

« یا ع لی ادرک نی »

را تکرار می کر د.

اخلاق سفر

ش یخ در طول عمر پربرکت و نورا نی خود سفرها یی به مشهد، کاشان، اصفهان، مازندران و کرمانشاه داشته اس ت. تنها

سفر و ی به خارج از کشور، مسافرت به عراق، بر ای زیارت عتبات عالیات بوده اس ت.

به گفته همسفرانِ جناب شیخ، او خوش سفر بود، و در مسافر تها بی آلایش و خوش مشر ب.

هیچ فر قی میان خود و شاگردان و ارادتمندانش قایل نبو د. اگر اثاثیه ای باید حمل می شد، او نیز حمل می کرد و سهم

خود را از هزینه سفر م یپرداخ ت.

آش تی دادن

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

ی کی از مسایل مهم اخلا قی که جناب شیخ به آن اهمیت م یداد، آش تی دادن بین افراد بو د. از افراد ی که با هم قهر

ب ودند دعوت می کرد و با تکیه بر قرآن و احادیث اسلا می آنان را آش تی م یدا د.

جدیت در کار

جناب شیخ در کار خود بسیار جد ی بود و تا آخرین روزها ی زند گی تلاش کرد تا از دست رنج خود زندگیش را اداره

کن د. با ای ن که ارادتمندان و ی با دل و جان حاضر بودند زند گی ساده او را اداره کنند، و لی او حاضر به چنین کار ی

نش د.

در حدی ثی از رسول اکرم ( ص) آمده اس ت:

من أکل من کد یده، کان یوم القیامه فی عداد الأنبیاء و یأخذ ثواب الأنبیاء؛ »

« . هر که از دسترنج خود گذران زند گی کند، روز قیامت در شمار پیامبران باشد و پاداش پیامبران بگیر د

و در ح دیث دیگر ی فرمو د:

العباده عشره أجزاء تسعه أجزاء فی طلب الحلال؛ »

« . عبادت ده بخش دارد، که نه بخش آن در طلب ( روز ی) حلال اس ت

تواضع

دکتر فرزام ( شاگرد شیخ ) در این باره می گوی د: ایشان در رفتار با دیگران خی لی متواضع بودند، همیشه خودشان در

خانه را باز می کردند و اجازه ورود م یدادند، گا هی بی تکلیف ما را به داخل اتاق کارشان می بردند که بساط خیا طی

در آن جا بو د.

یک بار زمستان بود، دو انار آوردند و ی کی را به من دادند و گفتن د:

« . بخو ر! حمید جا ن »

خی لی بی تکبر و تکل ف. انگار نه انگار که تفاو تی بین خود و دیگران قای لان د. اگر نصیح تی می کردند، از باب ارشاد و

هدایت و انجام وظیفه بو د. همیشه دم در م ینشستند و هر که م یآمد تعارف می کردن د.

ی کی دیگر از شاگردان شیخ می گوی د: هنگا می که همراه دوستان بود جلوتر از آنها وارد ن م یش د.

دیگر ی م یگوی د: به اتفاق شیخ به مشهد رفته بودیم، عازم حرم شدیم، حیدر ع لی معجزه - پسر مرحوم میرزا احمد

مرشد چلو یی - دیوانه وار خود را جلو ی پ ای شیخ انداخت و خواست پایش را رو ی چشم خود بگذار د!

فرمو د:

« !؟ بی غیر ت! آن نافرما نی خداوند را نکن، و از این کار خجالت بک ش. من چه ک سی هستم »

زهد

فرزند ش ی خ می گوی د: روز ی ی کی از امر ای ارتش با چند تن از شخصیتها ی کشور ی به خانه ما آمده بودند، او وضع

زند گی ما را که دید؛ رفت دو قطعه زمین خرید و آن ها را به پدرم نشان داد و گف ت: ی کی را برا ی شما خریده ام و

دیگر ی را بر ای خودم، پدرم گف ت:

« . آن چه داریم بر ای ما کا فی اس ت »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

بی اعتنا یی به مو قعیت ه ای اجتما عی

در اواخر عمر شیخ، به تد ری ج جمی عی از نخبگان با او آشنا شدند، و نه تنها برخ ی از بزرگان حوزه و دانشگاه با او

رابطه داشتند، بلکه تعداد ی از شخصیته ای سیا سی و نظا می کشور نیز با مقاصد گوناگون خدمتش می رسیدن د.

شیخ، با همه تواضع و فروت نی که در برابر مردم مستضعف و مستمند و به ویژه سادات داشت، نسبت به رؤسا و

شخصیته ای دنیو ی بی اعتنا بو د. هنگا می که آنها به خانه اش می آمدند م ی فرمو د:

« ... آمده اند سراغ پیرِزنه ( دنی ا) را از من بگیرند، گرفتارند، دعا م یخواهند، مریض دارند، وضعشان به هم خورده »

فرزند شیخ می گوی د: ی کی از امرا ی ارتش که به شیخ ارادت می ورزید به من گف ت: م یدا نی چرا من پدرت را دوست

رفتم و ، « برو بنشین » : دارم؟ وق تی بر ای اولین بار خدمتش رسیدم، نزدیک در اتاق نشسته بود، سلام کردم، گف ت

نشستم، نابینا یی از راه رسید، جناب شیخ تمام قد از جا ب رخاست، با ا حترام او را در آغوش کشید و بوسید و کنار

خود نشان د.

من نگاه کردم که در خانه او چه می گذرد، تا این که مرد نابینا از جا برخاست تا برود، شیخ کفش او را جلو ی پایش

جفت کرد، ده تومان هم به او داد و رف ت!

و لی هنگا می که من خواستم خداحاف ظی کنم از جا برنخاست و همان طور که نشسته بود گف ت:

« ! خداحاف ظ »

ا یثار

ی کی از برجسته ت ری ن و یژگ یه ای زند گی ش ی خ خدمت به مردم مستمند و ای ثارگر ی او در ع ی ن تنگدس تی بو د. از

د یدگاه احا دی ث اسلا م ی، ا یثار و از خود گذشت گ ی، ز یبات ری ن ن یک ی ها، بالات ری ن مراتب ا یمان و برت ری ن مکارم اخلاق ی

اس ت.

جناب ش ی خ با آن که درآمد ناچ ی ز ی از دست رنج خی ا طی ع ای دش می شد، از فض ی لت ا یثار - در عی ن تنگدس تی - بهره

ای وافر داش ت.

حک ا یته ای ا یثار و فداکار ی ای ن مرد ال هی به ح قی قت اعجاب انگ ی ز و آموزنده اس ت.

ایثار شب عید

نقل م یکرد ک ه: من شاگرد خیا طی جناب شیخ بودم و روز ی یک تومان دستمزدم « شیخ عبدالکریم حامد » مرحوم

بو د. شب عید نوروز، جناب شیخ پانزده تومان پول داشت، مقدار ی از آن را به من داد برنج تهیه کنم و بر ای چند

آدرس ببرم، بالاخره پنج تومان از آن مبلغ ماند، آن را هم به من دادند !.

پیش خود گفت م: شب عید دست خا لی به منزل می رود؟ در همان وق ت سر زانو ی فرزندش پاره اس ت. لذا پول را

داخل کشو گذاشتم و فرار کرد م. هر چه جناب شیخ صدا زد، برنگشت م. پس از رسیدن به خانه متوجه شدم که مرا

صدا می کند و با اوقات تل خی فرمو د:

« ؟ چرا پول را برنداش ت ی »

و با اصرار پول را به من دا د!

ایثار نسبت به همسایه ورشکسته

ی کی از فرزندان جناب شیخ نقل می کند:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

پدرم یک شب مرا از خواب بیدار کرد و دو گو نی برنج از منزل برداشتیم، ی کی را من حمل کردم و دیگر ی را خود ش.

بردیم در خانه پولدارترین فرد محل خودمان، ضمن تحویل آن به صاحب خانه گف ت:

دادا ش! یادت هست انگلیس ها مردم را بردند در سفارت خانه خود و به آن ها برنج دادند و در عوض هر یک دانه آن »

« ! یک خروار گرفتند و باز هم آنها را رها نم یکنن د

با این شو خی برنج ها را تحویل او دادیم و برگشتی م. صبح آن روز مرا صدا زد و گف ت:

محمو د! یک چارک برنج نیم دانه بگیر و دو ریال هم روغن دنبه، بده به مادرت تا بر ای ظهر دم پختک درست کند »

در آن هنگام، این گونه حرکات پدر برا ی من سنگین و نامفهوم بود، که چرا آن چه برنج در منزل هست را به

پولدارترین فرد محل م یدهد در حا لی که بر ای نهار ظهر باید برنج نیم دانه بخری م !؟

بعد فهمیدم این بنده خدا ورشکسته شده و روز جمعه مهما نی مفص لی در خانه داش ت.

انصاف

انصاف در گرفتن اجرت

شیخ در گرفتن اجرت بر ای کار خیا ط ی، بسیار با انصاف بو د. به اندازه ای که سوزن می زد و به اندازه کار ی که می کرد

مزد می گرف ت. به هی چ وجه حاضر نبود ب یش از کار خود از مشتر ی چ ی ز ی د ری افت کن د.

در ح دی ث است که امام ع لی ( ع) فرمو د:

الانصاف افضل الفضائ ل: »

« . انصاف برت ری ن ف ضی لتها اس ت

ی کی از روحانیون نقل می کند که : عبا و قبا و لباده ای را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم چقدر بدهم؟

« . دو روز کار می برد، چهل توما ن » : گف ت

« . اج رتش بیست تومان م یشو د » : روز ی که رفتم لباسها را بگیرم گفت

گفت م: فرموده بو دی د چهل تومان؟

!« . فکر کردم دو روز کار م یبرد و لی یک روز کار بر د » : گف ت

احسان

سر خلقت

جناب شیخ به این اصل تربی تی فوق العاده اهمیت م یدا د. ی کی از شاگردانش از او نقل می کند که فرمو د:

با خداوند ان سی داشتم، التماس ک ردم که سر خلقت چیست؟ به من فهماندند که سر خلقت، احسان به خلق اس ت. »

«

امام ع لی علیه السلام می فرمای د:

بتقوی الله امرتم، و للإحسان و الطاعة خلقتم؛ »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

« . به تقو ی ال هی امر شده ای د و برا ی نیکو کار ی و فرمانبردار ی ( از خد ا) آفریده شد های د

ی کی از دوستان شیخ می گوی د: روز ی به او گفت م: آمیرز ا! چیز ی به من بدهید که به درد من بخور د! گوش مرا پیچاند

و فرمو د:

« ! خدمت به خلق، خدمت به مرد م »

شیخ می فرمو د:

اگر م یخوا هی به حقیقت توحید راه پیدا ک نی به خلق خدا احسان کن، بار توحید سنگین است و خطرناک و »

« . هرکس توان تحمل آن را ندارد، و لی احسان به خلق، تحمل آن را آسان می کن د

و گاه به مزاح می فرمو د:

.! « روز به خلق خدا نی کی کن و شب بر ای گدا یی در خانه او برو »

ی کی از نکات مهم در ای ن باب، انفاق و بخشش در ع ی ن تنگدس تی است،

پی امبراسلام ( ص) در ای ن مورد م ی فرم ا ین د:

ثلاثة من حقائق ا لا یما ن: الانفاق من الاقتار، وانصافک الناس من نفسک و بذل »

العلم للمتعل م:

سه چ ی ز از حق ی قت ها ی ا یمان اس ت: انفاق در تنگدس ت ی، انصاف با مردم و دانش

« . بخ شی به ج و ینده دان ش

توصیه به سفره اطعام

شیخ علاوه بر تلاش ها یی که با واسطه و ب یواسطه بر ای احسان به خلق و حل مشکلا ت گوناگون مردم داشت، به

مناسب ه ای مختلف به ویژه اعیاد مذه ب ی، در منزل کوچک خود از حاضران پذیرا یی می کرد، و بر ای اطعام اهل ایمان

و گسترده بودن سفره احسان در منزل، اهمیت خا صی قایل بو د. همواره سفارش می کرد که بکوشید تا در خانه،

سفره اطعام داشته باشید و معتقد ب ود که اگر پول آن را بدهند تا نیازمندان بر ای خود غذا تهیه کنند، آن خاصیت را

ندار د.

احسان به عیالوار ی بیکار

ی کی از دوستان شیخ نقل می کن د: مد تی بیکار بودم و سخت گرفتار، به منزل ایشان رفتم تا شاید را هی پیدا شود و از

گرفتار ی خلاص شوم، همین که به اتاق شیخ وارد شدم و نگاه او به من افتاد، فرمو د:

حجا بی دار ی که چنین حجا بی کمتر دیده ا م! چرا توکلت از خدا سلب شده؟ شیطان سرپو شی بر تو قرار داده که »

« ! نتوا نی بالا را درک ک ن ی

در اثر فرمایشات شیخ انکسار ی در من پدید آمد و خی لی منقلب شدم، فرمو د:

« . حجابت برطرف شد و لی س عی کن دیگر نیای د »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

بعد فرمو د:

شخ صی بیکار است و مریض و دو عیال را باید اداره کند، اگر می توا نی برو قدر ی پارچه برا ی بچه ها و خانواده او »

« . تهیه کن و بیاو ر

با این که من بیکار بودم و از نظر ما لی ناتوان، رفتم و از مغازه ی کی از دوستان قدیم - که بزاز ی داشت - مقدار ی

پارچه نسیه خریدم و به محضر ایشان آورد م. همین که بقچه پارچه ها را خدمت ایشان بر زمین نهادم، استاد نگا هی

به من کرد و فرمو د:

!« . حیف که دیده برز خی تو باز نیست، تا ببی نی کعبه دور سر تو طواف می کند، نه تو دور خان ه »

آقا ی دکتر ثبا تی می گوی د: ی کی از دستورات م ؤکد ایشان احسان به خلق بو د. برا ی احسان به خلق ارزش زیاد ی قایل

بود، و احسان را ی کی از طرق بسیار نزدیک و مؤثر در سیر ا لی الله می دانس ت. به طور ی که اگر کس ی از راه سیر و

سلوک عاجز بود به او توصیه می کر د:

« . از احسان کوتا هی نکن و تا می توا نی احسان ک ن »

تا توا نی به جهان خدمت محتاجان کن

به د می یا در می یا قل می یا قد می

خودش هم در احسان به خلق پیش قدم بو د. بر ای یک نفر گرفتار ی پیش آمده بود، به جناب شیخ مراجعه نمودند،

ایشان فرمو د:

« . این شخص فقط از خمس به فامیلش کمک می کند و احسان دیگر ی ن می کن د »

یع ن ی: خمس دادن تن ها کا فی نیس ت.

حواله و لی عصر علیه السلام به امام جماعت

ی کی از شاگردان شیخ می گوی د: مرحوم سهی لی - رضوان الله تعا لی علیه - می گف ت: مغازه من در چهار راه عباس ی -

تهران - بود روز ی در هو ای گرم تابستان دیدم که شیخ نفس زنان به مغازه من آمد و ضمن دادن مبل غی پول گف ت:

« . معطل نکن، فوراً این پول را برسان به سید بهش ت ی »

او امام جماعت مسجد حاج امجد در خیابان آریانا بو د. من به هر نحو شده فوراً خود را به منزل ایشان رساندم و پول

را به ایشان داد م.

بعدها از ایشان پرسیدم که جریان آن روز چه بود؟ پاسخ دا د: آن روز مهمان برایم آمده بود و هیچ چیز ی در منزل

نداشتم، رفتم در اتاق دیگر و به حضرت و لی عصر - عجل الله تعا لی فرجه - متوسل شدم، که این حواله به من رسی د!

جناب شیخ هم گفت:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

« . حضرت و لی عصر - صلوات الله علیه - به من فرمودن د: زود به سید بهش تی پول برسانی د »

مقام حضرت عبدالعظیم الح س نی

یکی از یاران شیخ می گوی د: با شیخ به زیارت سید الکریم علیه السلام رفتیم، ( جناب شی خ) از ایشان ( یعن ی از

حضرت عبدالعظیم ) پرسیدند ک ه:

« ؟ از کجا به این مقام رسیدید »

حضرت عبدالعظیم علیه السلام فرمو د:

از طریق احسان به خلق، من قرآن می نوشتم و با زحمت می فرو ختم و پول آن را احسان می کرد م!

یار ی نابینا و نورانیت دل

می رفتم، نابینا یی را دیدم که در انتظار کمک « سلسبیل » ی کی از شاگردان ش ی خ نقل کرد ک ه: یک روز با تاک سی در

ک سی کنار خیابان ایستاده است، بلافاصله ایستادم و پیاده شدم و به او گفت م: کجا م یخوا هی برو ی؟

گف ت: می خواهم بروم آن طرف خیابا ن.

گفت م: از آن طرف کجا م یخوا هی برو ی؟

گف ت: دیگر مزاحم ن م یشو م.

با اصرار من گف ت: می روم خیابن هاش م ی، سوارش کردم او را به مقصد رساند م.

فرد صبح خدمت شیخ رسیدم، بدون مقدمه گف ت:

« ؟ آن کور ی که سوارش کرد ی و به منزل رساند ی جریانش چه بود »

داستان را گفتم، گف ت:

« . از دیروز که این عمل را انجام داد ی خداوند متعال نور ی در تو خلق کرده که در برزخ هنوز هس ت »

اطعام چهل نفر و شف ای بیمار

ی کی از دوستان شیخ می گوی د: فرزندم تصادف کرده و در بیمارستان بستر ی بود، نزد جناب شیخ رفتم و عرض کرد م:

چه کنم؟ فرمو د:

ناراحت نباش، گوسفند ی بخر و چهل نفر از کارگره ای میدان را جمع کن و برایشان آبگوشت درست کن و یک »

گفتند، بچه تو خوب م یشود و روز بعد به خانه « آمین » روضه خوان هم دعوت کن تا دعا کن د. وق تی آن چهل نفر

« . م یآی د

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

اهم ی ت ندادن به اطعام، علت مرگ فرزند

هم ایش ان نقل کرده ک ه: شخ صی به رغم درمان ه ای مختلف در داخل و خارج، بچ هدار ن م یشد تا ای نکه یک ی از یاران

شیخ او را به خدمت ایشان آورد و جریان را گفت، شیخ فرمو د:

« . خداوند به این ها دو پسر م یدهد و هر پسر ی که داد یک گاو بکشند و بدهند خلق ا لله »

پرسی د: بر ای چه؟

ا یشان پاسخ دادن د:

« . من از امام رضا علیه السلام خواستم و ایشان هم قبول کردن د »

پسر اول به دنیا آمد، پدر، به فرموده شیخ، گاو کشت و اطعام کرد، و لی پس از تولد پسر دوم عده ا ی از اقوام پدر، با

طرح مسای لی مانند این ک ه: مگر شیخ رجبع لی خیاط امام زاده است ؟! معجزه کرده ؟! او چکاره است که می گوید این

طور م یشود؟ و .. .، مانع از کشتن گاو و اطعام شدند، و هنگا می که معرف او به شیخ، تأکید می کند که این کار را

انجام بده، می گوی د: این کارها خرافات اس ت. پس از چند ی فرزند دوم از دنیا رف ت.

برکت سیر کردن یک حیوان گرسن ه!

ی کی از دوستان شیخ نقل می کند ک ه: روز ی به این جانب فرمو د:

شخ صی از ی کی از کوچه ها ی قدی می تهران عبور می کرد، ناگاه چشمش به داخل جو ی به س گی افتاد که چند بچه »

داشت، بچه ها به پستان مادر حمله م یبرند و لی مادر از فرط گرسن گی قارد به شیر دادن نبود و از این وضع رنج

می بر د، او بلافاصله به دکان کبا بی در همان کوچه رفت و چند سیخ کباب گرفت، و پیش آن سگ ریخ ت.. .، در سحر

« . همان شب خداوند متعال به آن شخص عنای تی کرد که گفت نی نیس ت

احسان براساس خدا خوا هی

مسأله اص لی در خدمت به مردم از دیدگاه جناب شیخ، انگیزه و چگون گی آن اس ت. شیخ م عتقد بود ک ه:

ما باید همان گونه در خدمت مردم باشیم که امامان ما و اولیا ی ال هی بودند، آنان هد فی در خدمت جز خداوند متعال

نداشتند، خدمت آنان به مردم بر ای خدا و به عشق او بود

در این باره می فرمو د:

احسان به خلق باید بر اساس خدا خوا هی باشد؛

﴿ إنما نطعمکم لوج ه الله ، هزینه فرزندت را چگونه م ی پرداز ی و »

قربان و صدقه اش هم می رو ی؟ آیا کودک کار ی بر ای پدر و مادر می تواند انجام دهد؟ پدر و مادر عاشق فرزند

خردسال خود هستند، و از رو ی خاطر خوا هی بر ای او خرج م ی کنند، حال چرا با خداوند متعال این گونه معامله

ن می ک ن ی ؟! چرا ب ه اندازه فرزند خود به او عشق ن م یورز ی ؟! و اگر گا هی هم به ک سی احسان می ک نی برا ی پاداش آن

« !؟ کیسه م یدوز ی

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

اخلاص

ی کی از اص لی ترین مسای لی که شیخ در تعلیم و تربیت شاگردان همیشه بر آن تأکید داشت، مسئله اخلاص بو د.

اخلاص نه تنها در عقیده و عبادت، بلکه اخلاص در همه کاره ا.

او بارها تأکید م ی کرد ک ه:

دین حق همین است که بالا ی منبرها گفته م یشود و لی دو چیز کم دار د: ی کی اخلاص و دیگر ی دوس تی خداوند »

« . متعال، این دو باید به مواد سخنرا نی ها افزوده شو د

همه کارها برا ی خدا

ی کی از سخنان ارزنده و بس ی ار آموزنده جناب ش ی خ ای ن است که می فرمو د:

!« همه چ ی ز خوب است، اما برا ی خدا »

گاه به چرخ خیا طی خود اشاره می کرد و م یفرمو د:

این چرخ خیا طی را ببینید، همه قطعات ریز ودرشتش مارک مخصوص کارخانه را دارد ... م یخواهند بگویند »

کوچکترین پیچ این چرخ هم باید نشان کارخانه ما را داشته باش د. انسان مؤمن هم همه کاره ای او باید نشان خدا را

« . داشته باش د

در مکتب تربی تی شیخ، سالک قبل از انجام هر کار ی باید تأمل کند، اگر آن کار نامشروع است، برا ی خدا آنرا ترک

کند و اگر مشروع است و انجام آن خوشایند تمایلات نفسا نی نیست، آن را برا ی خدا انجام دهد، و اگ ر مشروع است و

خوشایند نفس، ابتدا از میل نفسا نی خود استغفار کند، سپس آن کار را برا ی خدا انجام ده د.

اخلاص ح تی در خوردن و خوا بی دن

براساس رهنمود پیامبر اکرم ص لی الله علیه و آله که به ابوذر فرمو د:

یا ابا ذر، لیکن لک فی کل شیء نیة صالحة، حتی فی النوم والأ کل؛ »

« . ابوذ ر! باید در هر کار ی نی تی پاک داشته با ش ی، ح تی در خوردن و خوابید ن

شیخ به شاگردان خود مکرر تأکید می کرد ک ه:

« . همه کارها باید برا ی خدا باشد، ح تی خوردن و خوابید ن »

و می افزو د:

هرگاه این استکان چ ای را به قصد خدا بخور ی، دل تو به نور ال هی منور م یشود، و لی اگر برا ی حظ نفس خورد ی، »

« . همان م یشود که خواسته بود ی

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

م یخوا هی طلبه ب شی یا آدم؟

آیت الله مهدو ی ک نی فرمودن د: در آغاز تحصیل و اوایل طلب گی وق تی خواستم لبا سی برا ی خود بخرم - بعد از این که

لباس عاریه مرحوم برهان را م یخواستم پس بدهم - پیش شخ صی به نام شیخ ر جبعل ی خیاط رفتم، در آن هنگام

چهارده - پانزده سال داشتم، پارچه را بر ای ایشان بردم، محل کا ر او در منزلش و در اتا قی نزدیک در بو د. قدر ی

نشستم، ایشان آمد و گف ت:

« ؟ خوب، حالا م یخوا هی چه ب ش ی »

گفت م: طلب ه.

« ؟ م یخوا هی طلبه ب شی یا آدم » : گف ت

من قدر ی تعجب کردم، که چرا یک کلا هی با یک معمم این گونه حرف می زند، سپس گف ت:

ناراحت نش و! طلب گی خوب است، و لی هدفت آدم شدن باش د. به شما نصیح تی می کنم فراموش نکن، از همین حالا »

که جوان هس تی و آلوده نشده ا ی، هدف ال هی را فراموش نکن، هر کار ی می کن ی برا ی خدا انجام بده، حت ی اگر

چلوکبا ب هم خورد ی به این قصد بخور که نیرو بگیر ی و در راه خدا ع بادت کن ی و این نصیحت را در تمام عمر

« . فراموش نک ن

برا ی خدا بدو ز!

به کفاش م یفرمو د:

وق تی کفش م یدوز ی، اولاً بر ای خدا سوزن را فرو کن و بعد آن را خوب و محکم بدوز که به این زود ی پاره نشو د. »

«

به خیاط م ی گف ت:

« . هر درز ی که م یدوز ی به یاد خدا بدوز و محک م »

برا ی خدا بی ا!

ی کی از شاگردان شیخ توصیه ها ی ایشان به اخلاص را چنین توصیف می کن د: شیخ می گف ت:

« ! این جا (خانه شی خ) که می آیید بر ای خدا بیایید، اگر بر ای من بیایید ضرر می کنی د »

حال عجی بی داشت، مردم را ب ه خدا دعوت می کرد، نه به خو د.

برا ی خدا دوست داشته باش!

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

ی کی از شاگردان شیخ می گوی د: در جلسه خصو صی به من فرمو د:

« . حواست فلان جاست، خوب است، و لی باید بر ای خدا باش د »

روز ی من با ی کی از دوستان خدمت ایشان بودیم، اشاره کرد به قلب دوستم و گف ت:

« . در این جا دو تا دختر ( یا پسر ) م یبینم، این خوبه، و لی دل ج ای خداست باید علاقه به فرزند برا ی خدا باش د »

می فرمو د:

« . باید عوض کنن د « خدا » خود را با « من » مقدس ها همه کارشان خوب است، فقط »

برا ی خدا ببو س!

آن .« کار بر ای خدا بود » : آیت الله فهر ی، توصیه ه ای شیخ درباره اخلاص را چنین توصیف می کن د: تکیه کلام ایشا ن

کار » که برا ی شاگردانش « کار بر ای خدا بکنید، کار بر ای خدا بکنید » : قدر ضمن فرمایشات خود تکرار می کرد ک ه

حالت ملکه پیدا می کر د. مانند یک فیل با نی که مرتب با چکش به سر فیل م یکوبد، مرتب بر اندیشه « برا ی خدا

.« کار بر ای خدا » شاگردانش م ی کوبید که

مثال ها یی از خود و دیگران در این زمینه می آورد تا حالت ملکه در مخاطب ایجاد شو د. به همه و در همه حال تأکید

می کر د:

.« کار بر ای خدا »

می فرمو د:

!« شب که به خانه می رو ی و همسرت را م یخوا هی ببو س ی، بر ای خدا ببوس »

می گف ت:

« . در تمام زوایا ی زند گی انسان باید خدا باش د »

مقامات و مکاشفات کسا نی که در مکتب شیخ پرورش م ییافتند در اثر عمل به این دستورالعمل بو د.

و ای بر م ن!

ی کی از شاگردان شیخ که نزدیک به سی سال با ایشان بوده نقل می کرد ک ه: شیخ به من می فرمو د:

روح شخ صی از علم ای اهل معنا - که ساکن ی کی از شهره ای بزرگ ایران بود - را در برزح دیدم که تأسف »

می خورد و مرتب بر زانو ی خود می زد و می گف ت: و ای بر من، آمدم، و عم لی خالص برا ی خدا ندار م!

از او پرسیدم که چرا چنین میکند؟ پاسخ دا د: در ایام حیات، روز ی با ی کی از اهل معنا که کاسب بود برخورد ک ردم،

او مرا به بر خی از خصوصیات باط نی خود متذکر ساخت، پس از جدا شدن از او تصمیم به ریاضت گرفتم، تا مانند آن

شخص دیده برز خی پیدا کنم و به مکاشفات و مشاهدات غ ی بی دست یاب م. مدت سی سال ریاضت کشیدم تا موفق

شدم، در این هنگام مرگم فرا رسید، اکنون به من می گوین د: تا آن هنگام که آن شخص اهل معنا تو را متذکر ساخت

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

گرفتار هوا ی نفس بود ی، و پس از آن تقریباً سی سال از عمر خود را صرف رسیدن به مکاشفات و رؤیت حالات

« .! ؟ برز خی کرد ی، اینک بگ و: عم لی که خالص بر ای ما انجام داده ا ی کدام است

خوب شدن بر ای خد ا!

ی کی از علم ای معاصر که خود استاد اخلاق و عرفان است، فرمودند ک ه:

از جناب شیخ رجبع لی درباره خودم سؤال کردم که چگونه ام؟

پاسخ دا د:

!! « آق ای حاج شی خ! دلت م یخواهد خوب شو ی و لی بر ای خود ت! س عی کن برا ی خدا بخوا هی خوب شو ی »

آثار اخلاص

تکیه کلام شیخ این جمله بو د:

ک سی که صد در صد بر ای خدا کار کند خدا هم برا ی او خواهد بود « من کان لله کان الله له »

و می فرمو د:

« . تو برا ی خدا باش، خداوند و ملائک هاش برا ی توس ت »

گا هی م یفرمو د:

« . اگر انسان موفق به عملش هم نشود، صحبت آن اثر خو بی در روحیه شخص می گذار د »

هدایت وی ژه ال هی از برکات اخلاص

شی خ ی کی از برکات مهم اخلاص را برخوردار ی از هدایت ویژه ال هی می دانست و بر این اعتقاد به این آیه کریمه

استناد می کر د:

﴿

والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا : و کسا نی که در راه ما کوش ی ده اند به ی ق ی ن آنها را به راه ها ی خود هد ای ت می

کن ی م. سوره عنکبوت آی ه ۶۹

و در تبیین مطلب م یفرمو د:

اگر تو بر ای خدا قیام ک ن ی، تمام عوالم خلقت دلیل راه تو هستن د. چون کمالشان در فنا ی در تو م ی باشد، آن ها »

می خواهند آن چه را در فطرت دارند تحویل دهند تا به کمال واق عی برسند، اگر انسان بر ای خدا قیام کند، همه

« . عوالم وجود سر راه او صف می ک شند، تا آن چه را در خود دارند به او عرضه کنند و راهنم ای او باشن د

شیخ بر ای برخوردار ی از هدایت ویژه ال هی که در واقع تربیت خاص اوست، بالاترین مراتب اخلاص را ضرور ی

م یدانست، بدین معنا که انسان باید از تلاشه ای خود هیچ هد فی جز رضا ی خداوند متعال نداشته باشد، ح تی کمال

خود را هم در نظر نگیرد و در این باره می فرمو د:

تا انسان کمال خود را در نظر دارد به حقیقت ن می رسد، آن چه در توان انسان است باید در راه رسیدن به خدا به »

« . کار گرفته شود، که در این صورت خداوند متعال انسان را بر ای خود تربیت می کن د

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

بو ی خدا در عم ل!

جناب شیخ تأکید می کرد ک ه:

وق تی خدا را شناخ ت ی، هر چه می ک نی باید خالصانه و عاشقانه باشد، ح تی کمال خود را هم در نظر نگیر، نفس »

بسیار زیرک و پیچیده است، و دست بردار نیست به هر نحو شده م یخواهد خود را وارد کن د.

انسان تا وق تی که خود را م یخواهد و توجه به خود دارد، کاره ای او نفسا نی است و اعمالش بو ی خدا ن می دهد، ول ی

اگر خودخوا هی را کنار گذاشت و خداخواه شد، کارها ی او ال هی م یشود و اعمالش بو ی خدا م ی دهد، و آن یک نشا نی

و ما أطیب طعم حب ک: چقدر محبت تو خوش طعم » : دارد که در کلام سجاد علیه السلام آمده است که می فرمای د

.« « اس ت. مناجات خمسة عشر - مناجات العارف ی ن - مفا تی ح الجنان

غلبه بر شیطا ن!

ی کی از برکات کار بر ای خدا غلبه بر شیطان اس ت. شیخ در این باره، می فرمو د:

ک سی که بر ای خدا قیام کند نفس با هفتاد و پنج لشگر و شیطان با جنود خود، برا ی از بین بردنش قیام م ی کنند »

عقل هم دار ای هفتاد و پنج لشگر است و نخواهد گذاشت بنده مخلص، مغلوب شو د:

﴿ .« جند الله هم الغالبون » و لی

إن عبادی لیس لک علیهم سلطا ن: بدان که بر بندگان ( خ ال ص) من دست نخوا هی ی اف ت. سوره حجر آی ه ۴۲

. اگر

« . علاقه به غیر خدا نداشته با ش ی، نفس و شیطان زورشان به تو ن می رس د، بلکه مغلوب تو می گردن د

و می فرمو د:

« ! در هر نفس کشیدن امتحا نی است، ببین با انگیزه رحما نی آغاز می شود یا با انگیزه شیطا نی آمیخته می گرد د »

باز شدن چشم دل

جناب ش ی خ معتقد بود تا انسان به غی ر خدا توجه دارد و غ ی ر او را می خواهد در

واقع مشرک و دل او آلود ه به زنگار شرک است و در ای ن رابطه به آی ه ک ر یمه

( ( انما المشرکون نج س: همانا مشرکان پ لی دن د. سوره توبه آی ه ۲۸

تا وق تی که غبار شرک بر آینه دل باشد، انسان ن می تواند با حقایق هس تی آشنا شو د. از این رو شیخ می فرمو د:

« . تا انسان توجهش به غیر خداست، نسبت به حقایق هس تی نامحرم است و از باطن خلقت آگاه نیس ت »

اما اگر انسان خالص شود، غبار شرک از آینه دل او زدوده شده و محرم راز آفرینش می گرد د. جناب شیخ در این باره

می فرمو د:

اگر ک سی بر ای خدا کار کند، چشم دلش باز م یشود، اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ند هید، آن »

« . چه را دیگران ن م یبینند م یبینید، و آن چه را دیگران ن می شنوند شما می شنوی د

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

برکات ماد ی و معنو ی اخلاص

قرآن کریم تصریح می فرماید که اگر ک سی اهل دنیا هم باشد باید بداند که اطاعت خدا از دنیا ی او نخواهد کاست،

بلکه اطاعت خدا علاوه بر دنیا حیات طیبه جا وید را هم نصیب او خواهد کر د:

من کان یرید ثواب الدنیا فعند الله ثواب الدنیا و الأخر ة: »

« هرکس ثواب دنیو ی م یخواهد ( بداند که ) ثواب دنیو ی و اخرو ی نزد خداوند اس ت. سوره نساء آی ه ۱۳۴

به بیان دیگر، خداوند متعال همه چیز است، ک سی که خدا دارد همه چیز دار د. یک ی از ارادتمندان جناب شیخ

می گوی د: شیخ از من پرسی د:

« ؟ شغل شما چیست »

گفت م: نجار هست م.

فرمو د:

این چکش را که به میخ می ز نی به یاد خدا می ز نی یا به یاد پول ؟! اگر به یاد پول بزن ی، همان پول را به تو »

« . می دهند و اگر به یاد خدا بز نی هم پول به تو می دهند و هم به خد ا می ر س ی

برا ی خدا درس م یداد م!

ی کی از شاگردان شیخ از ایشان نقل می کند ک ه:

در تشییع جنازه آیت الله بروجرد ی - رحمه الله علیه - جمعیت بسیار ی آمدند و تشییع باشکو هی شد، در عالم »

« . معنا از ایشان پرسیدم که چطور از شما این اندازه تجلیل کردند؟ فرمو د: تمام طلبه ها را بر ای خدا درس م یداد م

خدا کار ما را درست کر د!

ی کی از ارادتمندان شیخ از ایشان نقل می کند که فرمو د:

اسم فرزندم بر ای سرباز ی درآمده بود، م یخواستم دنبال کار او بروم که زن و مرد ی بر ای حل اختلاف نزد من »

آمدند، ماندم تا قضیه آن دو را فیصله دهم، بعد ا ز ظهر فرزندم آمد و گف ت: نزدیک پادگان به چنان سردر دی مبتلا

شدم که سرم متورم شد، دکتر معاینه کرد و مرا از خدمت م عاف دانست، همین که از پادگان بیرون آمدم، گو یی

« ! اثر ی از ورم و سردرد نبو د

شیخ در پایان اضافه کرد ک ه:

« . ما رفتیم کار مردم را درست کنیم، خدا هم کا ر ما را درست کر د »

احترام

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

احترام ویژه به سادات

به فرزندان ع لی ( ع) و فاطمه ( ع) و سادات خی لی احترام می کر د. بارها دیده شد که دست و پایشان را می بوسید و به

دیگران نیز توصیه می کرد که به سادات احترام کنن د.

سید بزرگوار ی بود که گه گا هی به دیدار شیخ م یآم د. او به قلیان عادت داشت، هنگا می که بر ای او قلیان آماده

می کردند، شیخ با این که اهل دود نبود، بر ای آن که سید شرمنده نشود، نخست خودش نی قلیان را به لب نزدیک

می کرد و وانمود می ساخت که قلیان می کشد، آن گاه به سید تعارف می کر د.

یکی از دوستان شیخ نقل می کن د: روز ی در فصل سرما، در محضر شیخ بودم فرمودن د:

« بیا با هم برویم در ی کی از محله ها ی قدیم تهران »

با هم رفتیم در ی کی از کوچه ه ای قدی م ی، یک دکان خرابه بود و پیر مرد ی از سادات محترم - که مجرد بود - در

آنجا زند گی می کرد و شب ها همان جا م یخوابید و شغلش زغال فرو شی بو د.

م علوم شد شب گذشته، کر سی آتش گرفته و لباس ها و بع ضی از وسایل او سوخته بود، شرایط زند گی آن پیر مرد به

گونه ا ی بود که بسیار ی از مردم حاضر نیستند در چنین مکان ها یی حضور پیدا کنن د. شیخ با نهایت تواضع نزد او

رفت و پس از احوال پر سی لباسها ی نشسته و کثیف او را بر ای اصلاح و شستشو برداش ت.

پیر مرد گف ت: آقا سرمایه ام تمام شده و ن می توانم ذغال فرو شی کن م. جناب شیخ به من فرمو د:

« . چیز ی به او بده که سرمایه کارش کن د »

احترام به همه مردم

جناب شیخ نه تنها به سیدها، بلکه بر ای همه مردم احترام قایل بو د. اگر کس ی اشتبا هی م ی کرد، او را در انظار

دیگران سبک ن می نمو د. خطاه ای ک سی را به رخ او ن می کشید و در ظاهر با او گرم می گرف ت.

طبع شعر

جناب شیخ به اشعار عرفا نی و اخلاقی بسیار علاق همند بو د. بیشتر وقت ها مواعظ شیخ آمیخته با اشعار آموزنده بود و

در این ارتباط به شعره ای حافظ و مثنو ی طاق دیس خی لی اهمیت م یداد و هنگا می که اشعار آنان خوانده م یشد

می گریس ت.

به مثنو ی طاقدیس خی لی علاقه داشت، و می فرمو د:

« . اگر در همه شهر یک کتاب طاقدیس ملااحمد نرا قی بود، هر چه داشتم م یدادم و آن کتاب را می خرید م »

دکترابوالحسن شیخ، که سال ها از نزدیک با جناب شی خ آشنا یی داشته م یگوی د: شیخ، حافظ شناس خو بی بود و

اشعار حافظ را خوب تفسیر می کر د.

ش ی خ در مورد حافظ می فرمو د:

حافظ از جنبه معنو ی واقعاً کوتا هی و فروگذار نکرده، و آن چه که لازمه بیان حقایق معنو ی و ذوقیات عرفا نی بوده »

« . در شعر او هس ت

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

شیخ به حافظ بیش از دیگ ر شاعران ارادت می ورزید و اشعار او را به زبان می آورد و حت ی اگر م یخواست کس ی را

تنبیه کند و یا هشدار دهد شعر حافظ می خوان د.

خواندن اشعار با صدا ی خوش

دکتر فرزام در این باره می گوی د: مرحوم جناب شیخ اشعار را با لحن و آواز خوش ی م یخواندند، مثلاً گا هی اشعار

م رحوم فیض کاشا نی را می خواندند، مانن د:

ز هر چه غیر یار استغفرالله

ز بود مستعار استغفرالله

د می کان بگذرد بی یاد رویش

از آن دم بی شمار استغفرالله

این اشعار را م یخواندند و رفقا را منقلب می کردن د.

سیره

اسا تی د و شاگردان

مقامات و کمالات معنو ی جناب شیخ بر ای هر کس که او را از نزدیک می شناخت، یا پا ی صحبت آشنایان او نشسته

بود، نیاز ی به توضیح ندار د.

اص لی ترین سؤال در زند گی این شخصیت بزرگ معنو ی آن است ک ه: او چگونه به این جایگاه والا ی انسا نی دست

یافت؟ و چگونه ک سی که از معلومات رس می حوزه و دانشگاه بی بهره بود، به جا یی رسید که نه تنها مردم کوچه و

بازار، بلکه تحصیلکردگان حوزه و دانشگاه از برکات هدایتش بهره می بردند؟ و در یک جمل ه: راز جهش و موفقیت

جناب شیخ چه بود؟ او در مکتب کدام استاد پرورش یافت، و مر بی معنو ی او که بود؟

جناب شیخ، هر چند از دانست نی ه ای رس می حوزه و دانشگاه بی بهره بود، و لی محضر بر خی بزرگان علم و معرفت و

معنویت را درک کرده بو د. کسا نی همچون مرحوم آیت الله محمدع لی شاه آباد ی، استاد حضرت امام خمین ی ( ر ه )،

مرحوم آیت الله میرزا محمدت قی باف قی و مرحوم آیت الله میرزا جمال اصفها نی سمت استاد ی و ی را داشتن د.

همچنین جناب شیخ از درسه ای دو عالم بزرگوا ر: آقا سیدع لی مفسر و سیدع لی غرو ی - مفسر و امام جماعت

مسجد ی در محله سلسبیل تهران - استفاده می کر د.

ایشان، در نتیجه همین تحصیلات غیررس م ی، با قرآن کریم و احادیث اسلا می کاملاً آشنا شده بود و در مجالس ی که

بر پا م یداشت، قرآن و احادیث وادعیه را ترجمه و تفسیر می کرد و معا نی لطی فی از آن ها ارائه می نمود، که دیگران

کمتر بدان توجه می کردند.

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

بنابراین آشنا یی جناب شیخ با معارف اسلام، مرهون بهره گیر ی از محضر این بزرگان و امثال آنان بوده است، لیکن

مبدأ جهش و تحول معنو ی او را باید در جا ی دیگر ی جستجو کرد، که آن نقطه عطف ی در زند گی پرماجر ای شیخ

است، و اگر شیخ فرمود ه:

« من استاد نداشتم »

اشاره به این نقطه اس ت.

ی کی از ارادتمندان جناب شیخ نقل می کند ک ه: ایشان م ی فرمو د:

من استاد نداشتم، و لی در جلسات مرحوم شیخ محمدت قی باف قی که شب ها در صح ن مطهر حضرت عبدالعظیم ( ع) »

برگزار م یشد و ایشان سخنرا نی می کرد شرکت م یکردم، او اهل باطن بو د. یک شب نگا هی به مجلس کرد و خطاب

« . به من فرمو د: تو به جا یی می ر س ی

ش ی خ شاگردان زی اد ی داشت، که آنها عبارت بودند از تح صی لکردکان دانشگاه و افراد تاجر و کاسب و افراد د یگر، که

اسا می تعداد ی از آنان به شرح زی ر اس ت:

مرحوم دکتر عبدالع لی گ وی ا ( دکتر ای ف ی زی ک هسته ای از فرانسه )،

جناب دکترع لی مدر سی ( دکتر ای ف ی ز یک )،

جناب آق ای دکتر ح می د فرزام ( دکترا ی اد بی ات فار سی )،

جناب مرحوم دکتر ابوالحسن ش ی خ ( پدر شی می ای ران )،

دکترهوشنگ ثب ا ت ی،

دکتر حاج حسن فرش چی ( مشهور به توک لی - دندانپزشک )،

دکتر م ی ر مطهر ی،

مهندس فرو غی زاده،

دکتر خوانسار ی،

دکتر محمد محق ق ی،

مرحوم شیخ عبدالکریم حامد،

جناب آق ای صنوبر ی،

جناب آق ای ش ای سته،

جناب آق ای حاج مهد ی ابوالحس ن ی،

جناب آق ای رست می ان،

جناب آق ای پاچنار ی

و جناب س ی د حسن م ی رمال ک.....

تحول معنو ی

شبیه داستان حضرت ی وسف

جناب شیخ در دیدار ی که با حضرت آیت الله سید محمدهاد ی میلا نی داشته تحول معنو ی خود را چن ی ن بازگو

نموده است که:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

در ایام جوا نی ( حدود ۲۳ سال گی ) دختر ی رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه ای خلوت »

رجبع ل ی! خدا م ی تواند تو را خی لی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان ک ن! و » : مرا به دام انداخت، با خود گفت م

از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صر ف نظر ک ن. سپس به خداوند عرضه داشت م:

«« . خدای ا! من این گناه را بر ای تو ترک می کنم، تو هم مر ا بر ای خودت تربیت ک ن »

آنگاه دلیرانه، همچون یوسف ( ع) در برابر گناه مقاومت می کند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب م ی ورزد و به

سرعت از دام خطر م ی گریز د. این کف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینا یی او می گرد د. دیده برزخ ی او باز

م یشود و آن چه را که دیگران ن م یدیدند و ن می شنی دند، م یبیند و می شنو د. به طور ی که چون از خانه خود بیرون

می آید، بع ضی از افراد را به صورت واق عی خود م یبیند و بر خی اسرار بر ای او کشف م یشو د.

از جناب شیخ نقل شده است که فرمو د:

رفتم و برگشتم، فقط یک چهره « گلوبندک » به چ هار راه « سیروس » و از مسیر خیابان « مولو ی » روز ی از چهارراه »

« ! آدم دید م

مشروح ای ن داستان را ش ی خ بر ای کمتر ک سی بی ان کرده است، گا هی به مناسب تی بدان اشار تی می کرد و می فرمو د:

من استاد نداشتم، و لی گفت م: خد ای ا! ای ن را بر ای رض ای ت خودت ترک می کنم و از آن چشم می پوشم، تو هم مرا »

« . برا ی خودت درست ک ن

ره صد ساله

در آن فض ای هیجان انگیز مستجاب شد، و « خدایا مرا برا ی خودت تربیت کن » : دع ای جوا نی به دام افتاده ک ه

جه شی در زند گی معنو ی این جوان سعادتمند پدید آورد، که انسان ه ای ظاهربین و سط ح ینگر قادر به درک آن

نیستن د. رجبع لی با این جهش، ره صد ساله را یک شبه طی کرد و ش د:

.« شیخ رجبع لی خیاط »

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد

باز شدن چشم و گوش قلب، نخستین گام از تربیت ال هی

در نخستین گام از تربیت ال ه ی، چشم و گوش قل بی این جوان باز شد و اینک در باطن جهان، و در ملکوت عالم

چیزها یی م یبیند که دیگران ن م یبینند و آواها یی م یشنود که دیگران ن م یشنوند، این تجربه باط ن ی، موجب شد که

است، و به شاگردانش تأکید می کر د: « دل » موجب باز شدن چشم و گوش « اخلاص » : شیخ اعتقاد پیدا کند ک ه

« . اگر ک سی بر ای خدا کار کند چشم و گ وش قلب او باز م یشو د »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

برا ی نمونه ح د ی ثی از رسول خدا ( ص) رو ای ت شده که ا یشان می فرماین د:

ما من عبد إلا و فی وجهه عینان یبصر بهما أمر الدنیا، و عینان فی قلبه یبصر بهما أمر الآخره، فإذا أراد الله بعبد »

خیرا فتح عینیه اللتین فی قلبه، فأبصر بهما ما وعده بال غیب، فآمن بالغیب علی الغیب؛

هیچ بنده ا ی نیست جز این که دوچشم در صورت اوست که با آن ها امور دنیا را می بیند و دو چشم در دلش که با

آن ها امور آخرت را مشاهده م ی کند، هرگاه خداوند خو بی بنده ای را بخواهد، دو چشم دل او را م ی گشاید که به وسیله

« . آن ها وعده ه ای غی بی او را م یبیند و با دیده ها ی غی بی به غیب، ایمان می آور د

هد ای ت وی ژه ال هی

جوان خیاط پس از رها یی از دام نفس اماره و شیطان و باز شدن چشم و گوش دل، در صف بندگان شایسته قرار

می گیرد و از این پس گا هی در خواب و گا هی در بیدار ی، از الهام ه ای سازنده غیب ی برخوردا ر م ی شود و ازهدایت

ویژه ای که خاص مجاهدان راستین و با اخلاص است بهر همند می گرد د.

این هدایت در حدیث نبو ی چنین تبیین شده اس ت:

إذا أراد الله بعبد خیرا فقهه فی الدین، و ألهمه رشده؛ »

« . هر گاه خداوند خو بی بنده ای را بخواهد او را در دین فقیه و آگاه گرداند و راه راست را به او الهام کن د

ی کی از برکات ارزشمند هد ای ت ال ه ی، بر ای کسا نی که تحت تر بی ت خاص او قرار دارند، آگا هی از عی به ای خ و یش

اس ت. در ح د ی ثی از پی امبر اکرم ( ص ) آمده اس ت:

إذا أراد الله عزوجل بعبد خیرا فقهه فی الدین، و زهده فی الدنیا، و بصره بعیوب نفسه؛ »

هرگاه خداوند خو بی بنده ای را بخواهد او را در دین فقیه و آگاه گرداند، به دنیا بی اعتنایش کند و بین ای عیبهایش

« . ساز د

تاوان ان د یشه مکروه

آیت الله فهر ی نقل می کند که جناب شیخ به ایشان فرمو د:

روز ی بر ای انجام کار ی روانه بازار شدم، اندیشه مکرو هی در مغزم گذ شت، و لی بلافاصله استغفار کرد م. در ادامه راه، »

شترها یی که از بیرون شهر هیزم می آوردند، قطاروار از کنارم گذشتند، ناگاه یک ی از شترها لگد ی به سو ی من

انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب می دید م. به مسجد رفتم و این پرسش در ذهن من بود که این

رویداد از چه ام ر ی سرچشمه می گیرد و با اضطراب عرض کرد م: خدایا این چه بود؟

در عالم معنا به من گفتن د: این نتیجه آن فکر ی بود که کرد ی.

گفت م: گنا هی که انجام نداد م.

« ! گفتن د: لگد آن شتر هم که به تو نخور د

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

فرزندت را بر ای خدا بخوا ه!

یک بار جناب شیخ فرمو د:

ش بی دیدم حجاب دارم و ن می توانم به محبوب راه یابم، پیگیر ی کردم که این حجاب از کجاست؟ پس از توسل و »

برر سی فراوان متوجه شدم که در نتیجه احساس محب تی است که عصر روز گذشته از دیدن قیافه زیب ای یک ی از

« ... فرزندانم داشتم !. به من گفتن د: باید او را بر ای خدا بخوا ه ی! استغ فار کرد م

تو س یر و همسایه گرسنه ؟!

ی کی از شاگردان شیخ می گوی د: از ایشان شنیدم که فرمو د:

ش بی در عالم رؤیا دیدم مجرم شناخته شدم و مأمورا نی آمدند تا مرا به زندان ببرند، صبح آن روز ناراحت بودم که »

سبب این رؤیا چیست؟ با عنایت خداوند متعال متوجه شدم که موضوع رؤیا به همسایه ا م ارتباط دار د. از خانواده

خواستم که جستجو کنند و خبر ی بیاورن د. همسایه ام شغلش بنا یی بود، معلوم شد که چند روز کار پیدا نکرده و

شب گذشته او و همسرش گرسنه خوابیده اند؛ به من فرمودن د: و ای برت و! تو شب سیر با شی و همسایه ات گرسنه ؟!

در آن هنگام من سه عبا سی پول نقد ذخیره داشت م! فوراً از بقال سر محل، یک عبا سی قرض کردم و با عذرخوا هی به

« . همس ایه دادم و تقاضا کردم هر وقت بیکار بود ی و پول نداش تی مرا مطلع ک ن

حجاب غذ ا!

ی کی از ارادتمندان شیخ درباره او نقل م ی کند ک ه: ش بی در ی کی از جلسات - که در خانه یک ی از دوستان شیخ بود -

ش ی خ پیش از آن که صحبت ه ای خود را شروع کند احساس ضعف کرد و قدر ی نان خواست، صاحب خانه نصف نان

آورد، ایشان آن را میل کرد، و جلسه را آغاز نمو د. « تافتون »

شب بعد فرمو د:

دیشب به ائمه ( ع) سلام کردم و لی آنان را ندیدم، متوسل شدم که علت چیست؟ در عالم معنا فرمودن د: نصف آن »

نان را که خورد ی ضعفت برطرف شد، نصف دیگر را چرا خورد ی ؟!

« . مقدار ی از غذا که بر ای بدن مورد نیاز است، خوردنش خوب است، اضافه بر آن موجب حجاب و ظلمت اس ت

مقامات معنو ی ش ی خ

غرق در توحید

معروف اس ت. « حدیث قرب نوافل » حدیث مشهور ی است که در نظر اهل فن به

این ح دیث را محدثان شیعه و س نی با اندک اختلا فی از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده اند، متن حدیث

چنین است:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

قال الله عز و ج ل: ... ماتقرب إلی عبد بشی ء أحب إلی مما افترضت علیه، وإنه لیتقرب إلی بالنافله حتی احبه، فإذا »

أحببته کنت سمعه الذی یسمع به، و بصره الذی یبصر به، و لسانه الذی ینطق به، ویده التی یبطش بها، إن دعانی

أجبته، و إن سألنی أعطیته؛

خدا ی عز و جل فرمو د: هیچ بنده ا ی با وسیله ا ی که نزد من محبوبتر باشد از آن چه بر او واجب کرده ام، به من

به من نزدیک م یشود تا آن جا که او را دوست بدارم و چون دوستش بدارم، گوش او « نافله » نزدیک نش د. همانا او با

شوم که با آن بشنود و چشم او شوم که با آن ببیند و زبان او شوم که با آن سخن گوید و دست او شوم که با آن

« . ضربه زن د. اگر مرا بخواند، جوابش دهم و اگر از من خواه شی کند به او بده م

حرکت انسان را به سو ی کمال مطلق و ، « واجبات » ک ه انجام آن پس از « قرب نوافل » در احادیث « نافله » مقصود از

مقصد اعلا ی انسانیت تسریع م یکند، همه کارها ی نیک و شایسته اس ت.

بر اساس این احادیث انسان می تواند از راه انجام کارها ی نیک بر ای خداوند، گام به گام به کمال مطلق نزدیک شود و

در اوج عبودیت، چشمش جز برا ی خدا نبیند، گوشش جز بر ای خدا نشنود، زبانش جز بر ای خدا نگوید و قلبش جز

برا ی خدا نخواه د.

آمده - خداوند « قرب نوافل » به سخن دیگر، با ذوب کردن اراده خود در اراده خداوند ی - به تعبیر ی که در احادیث

چشم و گوش و زبان و قلب او گردد، و در نهایت به جوهر عبودیت که همان ربوبیت است نایل شو د.

به فرموده جناب شی خ:

و اگر دست « اذن الله » و اگر گوش بر ای خدا کار کند م یشود ،« عین الله » اگر چشم بر ای خدا کار کند م یشود »

تا می رسد به قلب انسان، که جا ی خداست که فرمود هان د: قلب المؤمن عرش « یدالله » برا ی خدا کار کند م یشود

الرحمن؛

« . قلب م ؤمن عرش خداوند رحمان اس ت

و به فرمایش امام حسین علیه السلا م:

جعلت قلوب أولیاءک مسکناً لمشیتک؛ »

« . خداوند ا! قلب دوستانت را جایگاه مشیت و خواسته خود قرار داد ی

برر سی دقیق و منصفانه احوالات شیخ، نشان م یدهد که پس از جه شی عظیم، که در نتیجه پشت پا زدن به شه وت

جن سی برا ی رض ای خدا، در زند گی معنو ی او پیش آمد، و در نتیجه تربیت ال هی والهام ها و امداده ای غیب ی، به این

نقطه از کمالات معنو ی دست یافت و شاید این نکته، راز علاقه او به زمزمه این اشعار بو د:

در دبستان ازل حسن تو ارشادم کرد

بهر صیدم ز کرم لطف تو امدادم کرد

نفس بد سیرت من مایل هر باطل بود

فیض بخ شی تو از دست و ی آزادم کرد

ی کی از شاگردان شیخ که نزدیک به سی سال با و ی در ارتباط بوده می گوی د:

به توصیه شیخ به دیدارآیت الله کوهستا نی رفت م. مرحوم کوهستا نی ضمن مطال ب ی، درباره شیخ فرمود:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

مرحوم شیخ رجبع لی خیاط هر چه داشت از توحید داشت، او مستغرق در توحید بو د.

مقام فنا

دکتر حمید فرزام که سال ها از محضر جناب شیخ استفاده کرده، ایشان را چنین توصیف می کن د:

جناب شیخ رجبع لی نکوگویان ( ر ه) عار فی وارسته و به خدا پیوسته بودند که بر اثر تزکیه نفس و صف ای باطن به

مقام فا نی فی الله و بقاء بالله نایل گشته بودند، و به برکت عمل به احکام شریعت و به فضل و عنایت پروردگار به سر

منزل حقیقت واصل گردیده بودن د.

عاشق خدا

ی کی دیگر از شاگردان شیخ در توصیف او می گوی د:

مرحوم شیخ از کسا نی بود که وجود او را خدا مسخر کرده بود، او غیر از خدا ن می توانست ببیند، او هر چه م ی دی د

خدا می دی د، او هر چه می گفت از خدا می گفت اول و آخر کلامش خدا بود، چون عاشق خدا بو د. او عاشق خدا و

اهل بی ت( ع) بود، هر چه می گفت از آنها می گف ت. مقد س ی، غیر از عاش قی اس ت. شیخ رجبعل ی، عاشق بو د. هنر او

محبت خدا و کار برا ی خدا بود، کسا نی که در معنویات عاشق اند چشم هایشان نشان می دهد، چشم ه ای او چشم

معمو لی نبود، گویا چیز ی غیر از خدا ن می دی د.

شیخ چنان عاشق خدا بود که در محضرش غیر از مکالمات ضرور ی حاضر نبود سخ نی غیر از محبوبش به میان آی د.

بزرگترین منزل ت!

شدت محبت به خدا و کمال اخلاص، جوان خی اط را به منزلت کبر ی و مقصد اع لی رساند، و بدین ترتیب او - چنان

که در حدیث آمده - از را هی جز راه ه ای مرسوم به کمالات و مقامات اهل معرفت دست یاف ت.

در روای تی از امام صادق علیه السلام آمده اس ت:

إن اولی الألباب الذین عملوا بالفکرة حتی ورثوا منه حب الله - إلی أن قال -: فإذا بلغ هذه المنزلة جعل شهوته و »

محبته فی خالقه، فإذا فعل ذلک نزل المنزله الکبری فعاین ربه فی قلبه، و ورث الحکمته بغیر ما ورثه الحکماء، وورث

العلم بغیر ما ورثه العلماء، و ورث الصدق بغیر ما ورثه الصدیقو ن. إن الحکماء ورثوا الحکمته باصمت، و إن العلم اء ورثوا

العلم بالطلب، و إن الصدیقین ورثوا الصدق بالخشوع و طول العباده؛

خردمندان کسا نی هستند که اندیشه را به کار گیرند تا بر اثر آن مخبت خدا را به دست آوردند - تا آن جا که فرمو د:

چون به این منزلت برسد خواهش و محبت خود را از آن آفریدگارش قراردهد و هرگاه چنی ن کند به بزرگترین

منزلت دست یابد و پروردگارش را در دل خویش ببیند و حکمت را بیابد نه از طری قی که حکما یافتند و دانش را نه

از طری قی که دانشمندان، و صدق را نه از را هی که ص د یقا ن.

حک یمان حکمت را با خامو شی فرا چنگ آورده اند و دانشمندان دانش را با جستن و صدیقان ص دق را با خشوع و

« . عبادت دراز مد ت

راه یا بی به تمام عوال م!

ی کی از ارادتمندان شیخ که ساله ای طولا نی در خلوت و جلوت با او بوده، در باره کالات معنو ی شیخ چنین می گوی د:

در نتیجه شدت محبت به خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام حجا بی میان او و خدا نبو د. به تمام عوالم راه

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

داش ت. با اروا حی که در برزخ هستند از آغاز خلقت تاکنو ن صحبت می کر د. آ نچه را هر کس در دوران عمر خود طی

کرده، به محض اراده می دید و نشانه ه ای آن را می گفت، آ نچه اراده می کرد و اجازه م یدادند آشکار می کر د.

دیدار ملکو ت!

دیدن ملکوت آسمان ها و زمین با دیده دل، مقدمه رسیدن به مرتبه والا ی یقین شهود ی و یا عین الیقین اس ت.

﴾ ﴿

وکذالک نری إبراهیم ملکوت السموت و الأرض و لیکون من الموقنی ن. سوره انعام آی ه ۷۵

« . این چنین ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین شو د »

در حدیث است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمو د:

لولا أن الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا إ لی الملکوت؛ »

« . اگر نبود این که شیطان ها برگرد دل ها ی آدمیان م یگردند، هر آینه انسان ها ملکوت را م یدیدن د

همه کسا نی که از دام نفس و شیطان رها یی یافته و حجاب ها ی دل را به کنار ی زده اند، می توانند ملکوت آسمان ها و

و در کنار فرشتگان، شاهد یگان گی ذات مقدس حق باشن د: « اولوا العلم » زمین را مشاهده کنند، آنگاه در صف

﴿

شهد الله أنه لآ إله إله هو و الملائکه و أولوا العلم .

« . خداوند و فرشتگان و اولوا العلم گواه اند که جز او خدا یی نیس ت »

ی کی از شاگردان شیخ نقل م ی کند ک ه: از مرحوم حاج مقدس پرسیدم که این حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله

درست است که فرمو د:

؟« لولا أن الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا إ لی الملکوت »

ایشان پاسخ دا د: آر ی.

گفت م: شما ملکوت آسمان ها و زمین را م یبینید؟

م یبین د. « شیخ رجبع لی خیاط » پاسخ دا د: خیر، و لی

حالات شیخ در سن شصت سال گی

از مرحوم شیخ عبدالکریم حامد نقل شده است ک ه: شیخ در شصت سال گی از حا لی برخوردار بود که وقت ی توجه

می کرد هر چه م یخواست می فهمی د.

جناب آق ای دکتر مدر سی ( شاگرد ش ی خ ) می گ وی د با ت نی چند از اسا تی د دانشکده علوم که در جلسات هفت گی ش ی خ

شرکت می کر د یم سوالا تی از مسائل مشکل ف ی زی ک می پرس ی دم، ش ی خ می فرمو د:

« می پرسم و جواب می دهم »

سپس سر فرود م ی کرد و لخ تی بعد بر می آورد و بر ای سوالات جوا بی درست می آور د.

دکتر فرزام می گ وی د که بارها در حضور شاگردان به صراحت م ی فرمو د:

« . رفق ا! خدا در حق من کرامت فرموده و من قالب برز خی اشخاص را م یبین م »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

کمک به کارگر زحمتکش

که اهل آذربایجان بود، در منزل « عل ی قضا تی » دکتر فرزام می گ وی د : کارگر زحمتکش و درستکار ی به نام

همسایگان محل و گا هی در خانه ما کار می کرد و مزد می گرف ت. او در فصل زمستان و تابستان یک لباس بلند

نظا می م یپوشی د. جناب شیخ اصلاً او را ندیده بودن د. یک روز بدون مق دمه به من فرمودن د:

آن مرد قد بلند ی که لباس سرباز ی بر تن دارد و گا هی به منزل شما م یآید و کمک م ی کند، شخص عیالوار و »

!« مستمند ی است، باید بیشتر به او کمک بک نید

همسر شما در امریکاست

فرزند جناب شیخ رجبع لی نقل می کند ک ه: مرحوم دکتر ابوالحسن شیخ ( پدر شی می ای ران ) درباره آغاز آشنا یی خود

با جناب شیخ اظهار می کر د: علت آشنا یی من و مرحوم آقا شیخ رجبع لی خیاط، موضوع گم شدن چند ماهه همسرم

بو د. هر چه گشتیم ایشان را پیدا نکردیم، به خی لی ها از اهل باطن مراجعه می کردیم، بی فایده بو د. در اوج نگرا نی ها،

شخ صی آدرس منزل آقا شیخ رجبع لی را داد و بنده بر ای اولین بار به خدمت ایشان رسید م. وقت ی مرا دید توج هی

کرد و فرمو د:

« . همسر شما در امریکاست و تا دو هفته دیگر می آید، ناراحت نب اشی د »

همین طور هم شد، همسرم آمریکا بود و آم د.

اثر تواضع با خلق بر ای خدا

ی کی از شاگردان شیخ نقل می کن د: ی کی از رفقا نقل کر د: وق تی آقا شیخ مرتض ی زاهد را درون قبر گذاشته بودند

جناب شیخ فرمودن د:

بلافاصله از جانب خد ای متعال خطاب رسید به نکیری ن: شما این بنده را به من واگذار کنید، کار ی به کار ایشان »

« . نداشته باشید ... او در عمرش به خاطر من با خلق متواضع بود، ذره ای در خود احساس غرور نداش ت

سخن گفتن با گیاهان

ی کی از شاگردان شیخ نقل می کند ک ه: ایشان می فرمو د:

« . گیاهان هم زنده هستند و حرف م یزنند و من با آن ها صحبت می کنم و آن ها خواص خود را بر ای من می گوین د »

پاداش مخترع پنکه

ی کی از شاگردان شیخ نقل کرد که ایشان فرمود:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

« . روز ی پنکه کوچ کی برایم هدیه آوردند، دیدم در دوزخ - برزخ - پنکه ا ی جلو ی مخترع آن گذاشتن د »

این مکاشفه، تأیید کننده مفهوم روایا تی است که دلالت می کن د: هر چند کافران به بهشت ن می روند و لی اگر کاره ای

شایسته ای انجام داده باشند، ب یپاداش ن م یمان د. در حدی ثی از رسول خدا ( ص) آمده است که فرمو د:

ما احسن محسن من مسلم و لا کافر الا اثابه ا لله. قی ل: ما اثابه الکافر؟ قا ل: إن کان قد وصل رحماً، او تصدق بصدقه، »

او عمل حسنه، اثابه الله تعالی المال و الولد و الصحه و اشباه ذل ک. قی ل: و ما اثابتة فی الآخره؟ قا ل: عذاب دون

،( ۴ العذاب، و قر أ: ( أدخلوا ءال فرعون اشد العذا ب. سوره غافر آی ه ۶

هر کس کار نیک کند، مسلمان باشد یا کافر؛ خداوند او را پاداش م یده د. عرض ش د: پاد اش دادن به کافر چگونه

است؟ فرمو د: اگر صله رح می کرده باشد یا صدقه ای داده باشد و یا کار نی کی انجام داده باشد، خدا ی تعا لی به پاداش

این کارها به او ثروت و فرزند و سلام تی و مانند اینها ده د. عرض ش د: در آخرت چگونه پاداشش دهد؟ فرمود عذا بی

.« « . خاندان فرعون را به سخ تترین عذابها در آوری د » : کمتر به او بچشان د. آن گاه این آیه را تلاوت فرمو د

کمک به مال باخته

پس از وفات شیخ، شخ صی بر ای ی کی از فرزندان او تعریف می کند ک ه: خان هام را فروخته بودم و م یخواستم پولش را

به بانک بسپارم که بانک تعطیل شده بو د. پول را به منزل بر دم، شب هنگام پول به سرقت رف ت. پیگیر ی هایم از

طریق مراجعه به اداره آگا هی هم به جا یی نرسی د. متوسل ب ه امام زمان شدم، در شب چهلم در عالم رؤیا آدرس منزل

جناب شیخ را من دادن د. صبح زود در خانه شیخ آمدم و مشکل خود را گفتم، شیخ فرمو د:

« ! من دعا نویس و فالگیر نیستم اشتباه به شما گفت هان د »

گفت م: به جدم شما را رها ن می کنم، شیخ مک ثی کرد و مرا به داخل خانه برد، و بعد فرمو د:

برو ورامین، فلان منزل، در فلان روستا دو اتاق تو در تو هست، در اتاق دوم پول شما دست نخورده در دستمال »

ابریش می قرمز ی در کنار تنور است، پول را بردار و بیرون بیا، آنها تو را به نوشیدن چا ی دعوت م ی کنند و لی تو شتابان

« . بازگر د

من به همان آدر سی - که منزل خدمتکار خودم بود - مراجعه کردم، صاحب خانه تصور کرد همراه مأمور آگا هی

هستم، به اتاق دوم رفتم، پول را با همان نشانه ها یی که شیخ داده بود برداشتم، صاحب خانه چ ای تعارف کرد، بر

سر آن ها فریاد کشیدم و بیرون آمد م.

مجموع پول ها یکصد تومان بود، نیم ی از آن را خدمت شیخ آوردم و با گریه و زار ی و سپاس آن را در مقابل او

گذاشتم و لی ایشان نپذیرف ت.

بهترین لذت من هنگا می بود که شیخ با اصرار من بیست تومان را پذیرفت؛ اما نه بر ای خود، بلکه به من برگرداند و

فرمو د:

چند خانواده بی بضاعت را معر فی می کنم که دخترهایشان جهاز م یخواهند، نباید این کار را به ک سی واگذار ک ن ی، »

« . خودت باید برو ی و آن چه بر ای آن ها ضرور ی است تهیه ک نی و در منزلشان تحویل د ه ی

و برا ی خود ح تی یک ریال هم برنداشت!

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

بو ی سیب سرخ

ی کی از دوستان شیخ نقل می کند ک ه: همراه ایشان به کاشان رفتی م. عادت شیخ این بود که هر جا وارد م یشد به

زیارت اهل قبور می رف ت. هنگا می که وارد قبرستان کاشان شدیم، شیخ گف ت:

« ( السلام علیک یا أبا عبدالله (علیه السلا م »

چند قدم جلوتر رفتیم فرمو د:

« ؟ بو یی به مشامتان ن می رسد »

گفتی م: ن ه! چه بو ی ی؟

فرمو د:

« ؟ بو ی سیب سرخ استشمام ن می کنید »

گفتی م: ن ه!

قدر ی جلوتر آمدیم به مسؤول قبرستان رسیدیم، جناب شیخ از او پرسی د:

« ؟ امروز ک سی را اینجا دفن کرده اند »

او پاسخ دا د: پیش پ ای شما فرد ی را دفن کرده اند و ما را سر قبر تازه ای بر د. در آن جا همه ما بو ی سیب سرخ را

استشمام کردی م. پرسیدم این چه بو یی است؟

شیخ فرمو د:

وق تی که این بنده خدا را در این جا دفن کردند، وجود مقدس سید الشهد ا( ع) تشریف آوردند این جا و به واسطه »

« . این شخص عذاب از اهل قبرستان برداشته ش د

پاداش خود دار ی از نگاه نامشروع

دیگر ی گف ت: با تاک سی از میدان سپاه - کنو نی - پایین می آمدم، دیدم خان می بلند بالا با چادر و خی لی خوش تیپ

ایستاده، صورتم را برگرداندم و پس از استغفار، او را سوار کردم و به مقصد رساند م.

روز بعد که خدمت شیخ رسیدم - گویا این داستان را از نزد یک مشاهده کرده باشد - گف ت:

آن خانم بلند بالا که بود که نگاه کرد ی و صورتت را برگرداند ی و استغفار کرد ی؟ خداوند تبارک و تعا لی یک قصر »

« ... برایت در بهشت ذخیره کرده و یک حور ی شبیه هما ن

آتش مال حرا م!

شخ صی در مجل سی مشغول سحر و جادو بود، فرزند شیخ که در آن مج لس حضور داشت نقل می کند ک ه: من جلو ی

کار او را گرفتم، جادوگر هر چه کرد، نتوانست کار ی انجام دهد، سرانجام متوجه شد که من مانع کار او هستم و با

سپس قالیچه ای گران به ا به من هدیه دا د. « نان مرا نبر » : التماس از من خواست ک ه

قالیچه را به خانه بردم، هنگا می که پدرم آ ن را دید فرمو د:

« . این قالیچه را چه ک سی به تو داده است که از آن دود و آتش بیرون م یآید ؟! زود آن را به صاحبش برگردا ن »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

من هم آن را پس داد م.

از کار افتادن گرامافون

ی کی از فرزندان شیخ نقل می کند ک ه: با پدرم به جشن عرو سی ی کی از بستگان رفتیم، میزبان که متوج ه آمدن شیخ

شد، از جوان ها خواست گرامافون را خاموش کنند، ما داخل مجلس شدیم، جوان ها آمدند ببینند چه ک سی آمده که

آن ها نباید از گرامافون استفاده کنن د. وق تی شیخ را نشان دادند، گفتن د: ای بابا به خاطر او گرامافون را خاموش

کنیم ؟! و دوباره رفتند و آن را روشن کردن د.

من نصف بست نی را خورده بودم که پدرم به دست من زد ک ه:

« . بلند شو بروی م »

من که توجه نداشتم موضوع چیست، گفتم آقاجان من هنوز بستنیم را نخورده ا م.

پدرم گف ت:

« . خی لی خوب، بلندش و »

شنیدم همین که ما از در خارج شدیم گرامافون سوخت، ی کی دیگر آوردند، آن هم سوخت، این واقعه موجب شد که

میزبان به صف ارادتمندان شیخ بپیوند د.

توسل جوان عاشق

ی کی از دوستان شیخ می گوی د: در سفر ی به مشهد همراه با جناب شیخ بودیم، در صحن مطهر امام رضا ( ع) در کنار

پنجره فولاد جوا نی را دیدیم که فریاد می زد و با گریه و زار ی امام را به مادرش سوگن د م یدا د.

جناب شیخ به من گف ت:

« . برو به او بگو درست شد بر و »

من جلو رفتم و گفتم، جوان تشکر کرد و رف ت. به جناب شیخ عرض کرد م: جریان چه بود؟

فرمو د:

این جوان عاشق دختر ی است می خواهد با او ازدواج کند، به او ن می دهند، آمده متوسل شده به حضرت رضا ( ع )، »

« . حضرت فرم ودن د: درست شده، برو د

عصبا نی نش و!

ی کی از شاگردان شیخ می گوی د: روز ی در بازار با ی کی از متدینین بحث دی نی و عل می داشتم، هر چه اقامه دلیل کردم

زیر بار نرفت، قدر ی عصبا نی شدم، ساع تی بعد خدمت شیخ رسیدم، تا مرا دید نگا هی به من کرد و فرمو د:

« ؟ با ک سی تند ی کرد ی »

جریان را گفتم فرمو د:

« . در این گونه موارد عصبا نی نشو، شیوه ائمة اطهار را پیشه کن، اگر دید ی ن م یپذیرد سخن را قطع ک ن »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

به ریشش چه کار دار ی؟

از قول ی کی از شاگردان شیخ نقل شده ک ه: ش بی وارد جلسه شدم، قدر ی دیر شده بود و شیخ مشغول مناجات بو د.

چشمم که به افراد جلسه افتاد، ی کی را دیدم که ریشش را تراشیده است، در دلم ناراحت شدم و پیش خود اعتراض

کردم ک ه: چرا این شخص ریشش را تراشیده اس ت.

جناب شیخ که رو به قبله و پشت به من بود، ناگهان دعا را متوقف کرد و گف ت:

« . به ریشش چه کار دار ی؟ ببین اعمالش چگونه است، شاید یک حس نی داشته باشد که تو ندار ی »

این را گفت و مجدداً مشغول دعا ش د.

پاسخ وسوسه شیطان

فرزند شیخ نقل می کند که : روز ی همراه پدرم می رفتیم، دیدم دو خانم آر ا یش کرده و بی حجاب، یک ی این طرف

پدرم م یرود و دیگر ی در طرف دیگر، در دست هر یک فرفره ای بود، آنها به پدرم م یگ فتن د: آشیخ فرفره ما را نگاه

کن، کدام یک قشنگ می چرخد؟

من کوچک بودم و ن می توانستم چیز ی بگویم، پدرم اعتنا یی ن می کرد، سرش پایین بود و لبخند می ز د. چند قدم همراه

ما آمدند و لی یک باره از نظر ناپدید شدن د! از پدرم پرسیدم که این ها که بودند؟

پدرم فرمو د:

« . هر دو شیطا ن بودن د »

روش تر بی تی ش ی خ

انسان ساز ی

جناب شیخ از تأثیر نفس و قدرت سازند گی بالا یی در تربیت جانه ای مستعد برخوردار بو د. یک ی از شاگردان شیخ

می رفتیم، شیخ به آیت « تجریش » می گوی د: روز ی من و شیخ همراه مرحوم آیت الله محمدع لی شاه آباد ی در میدان

الله شاه آباد ی خی لی علاقه داشت، شخ صی به ما رسید و از م رحوم شاه آباد ی پرسی د: شما درست می گویید، یا این آقا؟

( اشاره به شیخ )

آیت الله شاه آباد ی فرمو د: چه چیز را درست می گوید؟ چه م یخوا ه ی؟

آن شخص گف ت: کدام یک از شما درست می گویید؟

آیت الله شاه آباد ی فرمو د:

« ! من درس م یگویم و یاد می گیرند، ایشان انسان می سازد و تحویل م یده د »

هر چند این سخن حا کی از نهایت تواضع و فروت نی این عالم ربا نی و عارف کامل است، لیکن بیانگر تأثیر کلام و

قدرت تربیت و سازند گی جناب شیخ نیز هس ت.

تأ ثی ر کلام ش ی خ در تر بی ت نفوس

دکتر حمید فرزام، تأثیر کلام و جاذبه جناب شیخ را چنین توصیف می کن د: استاد جلال الدین هما ی ی، از استادان

معروف دانشگاه تهران که در علوم و معارف، خاصه ادبیات فار سی و عرفان و تصوف اسلا می از مشاهیر زمان ما بود و

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

سمت استاد ی بنده را داشتند، در شصت سال گی به حضور جن اب شیخ رسیده بودن د. زما نی که م ن در هفده سال گی

نوشته ابوریحان « التفهیم لا وائل صناعة التنجیم » به حضور استاد هما یی رسیدم، استاد، در همان زمان کتاب

» نوشته عزالدین محمود کاشا نی را تصحیح کرده بودند و کتابها یی مانند « مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه » بیرو نی و

در احوال و آثار ام ام محمد غزا لی به شیوه ای بسیار عالمانه تألیف نموده بودند، مقدمه مفصل ایشان بر « غ زا لی نامه

خود یک دوره کامل عرفان نظر ی و عم لی اس ت. « مصباح الهدایه » کتاب

بار ی: این مرد عارف در سن شصت سال گی استاد من بودن د. طبق معمول، یک روز که به خدمت جناب شیخ رسیدم

فرمودن د:

استادت آ قا جلا الدین هما یی پیش من آمدن د. من چند جمله به ایشان گفتم، سخت منقلب شدند و با حسرت و »

« !! ندامت محکم دس تی بر پیشا نی خود زدند و حدیث نفس کردند و گفتن د: عجب !! شصت سال راه را عو ضی رفتم

آر ی جاذبه جناب شیخ و تأثیر کلام ایشان به حد ی بود که استاد هما یی را با آن مقامات عالیه علم ی و عرفا ن ی، از

خود بی خود می کرد، خدایشان بیامرزا د.

آخرین کلاس عرفان

در بع ضی از جلسات دعا و نیایش که گرم صحبت می شدند می فرمودن د:

« . رفق ا! این حرف ها یی که من به شما می زنم از آخرین کلاس عرفان اس ت »

و راس تی همین طور بو د.

ی کی دیگر از شاگردان شیخ می گوی د: درسه ای شیخ مس را به طلا تبدیل می کر د.

بنابراین، اولین نکته در تبیین سازند گی شیخ، کشف راز اثرگذار ی او بر مخاطب و بیان شیوه تعلیم و تربیت و روش

سازند گی این مرد ال هی اس ت.

تر بی ت با رفتار

از نظر روایات اسلا می اص لی ترین شرط مؤثر افتادن تع لیم و تربیت مربیان اخلاق، التزام عم لی مر بی به رهنموده ای

خویش اس ت. امیر مؤمنان، ع لی (علیه السلا م) در این باره می فرمای د:

من نصب نفسه للناس اماماً فعلیه أن یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، ولیکن تأدیبه بسیرته، قبل تأدیبه بلسانه؛ »

هر که خود را پیشو ای مردم کند، باید پیش از آموزش دیگران، به آموزش خویش بپردازد و پیش از آن که (دیگران

« . ر ا) به گفتار، ادب کند باید به رفتار خود تربیت نمای د

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

رمز اص لی تأثیر نفس شیخ و قدرت سازند گی او، در به کار بستن این توصیه امیرالمؤمنین ( ع )، و دعوت به خدا از راه

کردار، قبل از گفتار اس ت.

شیخ اگر دیگران را به توحید دعوت می کرد، خود

﴿ أرباب متفرقو ن: خد ای ان متفر ق. سوره ی وسف آی ه ۳۹ و در رأس

آن ها، بت نفس خود را شکسته بو د. اگر دیگران را به اخلاص در تمام کارها فرا م یخواند، همه حرکات و سکناتش

برا ی خدا بو د. اگر لحظه ای غافل می شد، لطف حق به او مدد می رساند، به گونه ا ی که م یگف ت:

« ! هر سوز نی که برا ی غیر خدا به پارچه فرو کنم به دستم فرو م یرو د »

و اگر دیگران را به محبت خدا دعوت می کرد، خود همچون پروانه، در آتش عشق خدا می سوخ ت. و اگر دیگران را به

تعبیر می کرد و دیگران « پیرزنه » به « دنیا » احسان و ایثار و خدمت به مردم دعوت می کرد، خ ود پیشگام بود، و اگر از

بود، و سرانجام اگر « عجوزه » را از محبت نسبت به آن برحذر م یداشت، زند گی زاه دانه اش گواه ب یرغب تی او به این

دیگران را به مبارزه با هوا ی نفس، بر ای خدا دعوت می کرد، خود در خط اول این جبهه قرار داشت و یوسف وار از

آزمو نی بس دشوار روسپید بیرون آمده بو د.

اخلاص، سفارش وی ژه ش ی خ

ی کی از اص لی ترین مسای لی که شیخ در تعلیم و تربیت شاگردان همیشه بر آن تأکید داشت، مسئله اخلاص بو د.

اخلاص نه تنها در عقیده و عبادت، بلکه اخلاص در همه کاره ا.

ی کی از سخنان ارزنده و بس ی ار آموزنده جناب ش ی خ ای ن است که می فرمو د:

!« همه چ ی ز خوب است، اما برا ی خدا »

گاه به چرخ خیا طی خود اشاره می کرد و م یفرمو د:

این چرخ خیا طی را ببینید، همه قطعات ریز ودرشتش مارک مخصوص کارخانه را دارد ... م یخواهند بگویند »

کوچکترین پیچ این چرخ هم باید ن شان کارخانه ما را داشته باش د. انسان مؤمن هم همه کاره ای او باید نشان خدا را

« . داشته باش د

در مکتب تربی تی شیخ، سالک قبل از انجام هر کار ی باید تأمل کند، اگر آن کار نامشروع است، برا ی خدا آنرا ترک

کند و اگر مشروع است و انجام آن خوشایند تمایلات نفسا نی نیست، آن را برا ی خدا انجام دهد، و اگر مشروع است و

خوشایند نفس، ابتدا از میل نفسا نی خود استغفار کند، سپس آن کار را برا ی خدا انجام ده د.

روش جناب شیخ در سازند گی و تربیت شاگردان را م یتوان به دو بخش تقسیم کر د: روش تربیت ی در جلسه ه ای

عمو م ی، روش تربی تی در برخورده ای خصو ص ی.

جلسات عمومی

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

جلسات عمو می شیخ معمولا هفته ای یک بار در منزل خودش برگزار م یش د. در جلسات عمو می ش ی خ حدود ۲۰۰

نفر شرکت می کردن د. همچنین بیشتر روزه ای عید ، میلاد و روزها ی شهادت معصومان ( ع) مجل سی در منزل خود

برقرار می کرد، ایام محرم و صفر و ماه مبارک رمضان ن یز هر شب برنامه م وعظه داش ت. گا هی که این جلسه ها در

منزل دوستان و به صورت دوره ای برگزار می شد، در حدود دو سال طول می کشی د.

جلسه ه ای هفت گی معمولا شب ه ای جمعه بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء، به امامت جناب شیخ برگزار م یش د. ایشان

پس از نماز، در آغاز جلسه ابتدا چند بیت از اشعار مشتمل بر استغفار مرحوم فیض را با نوا یی گرم م یخوان د:

زهر چه غیر یار استغفر الله

زبود مستعار استغفر الله

د می کآن بگذرد بی یاد رویش

از آن دم بی شماراستغفرالله

زبان کآن تر به ذکر دوست نبود

زسرش الحذار استغفر الله

سرآمد عمر و یک ساعت زغفلت

نگشتم هوشیار استغفر الله

جوا نی رفت و پیر ی هم سرآمد

نکردم هیچ کار استغفر الله

ی کی از شاگردان شیخ می گوی د: این ابیات را ایشان به گونه ای ادا م ی کرد که نم یتوانستیم جلو ی گریه خود را بگیریم،

و بعد ی کی از مناجات ه ای پانزده گانه منسوب به امام زین العابدی ن ( ع) را، با حا لی که قابل توصیف نیست، می خوان د.

دیگر ی می گوی د: درجلسات دع ای شیخ ک سی را ندیدم که مانند خود او اشک بریزد، واقعاً گریه او جگر سوز بو د.

پس از پایان دعا و تقسیم چ ا ی، شروع به سخن گفتن و موعظه م یکر د. جناب شیخ بسیار خوش بیان بود و در

سخنرا ن یها تلاش می کرد یافته ها ی خود را از قرآن و احادیث اسلا می و حقای قی که درباره آنها به یقین رسیده بود به

دیگران منتقل کن د.

بود و محوره ای اص لی سخنان ایشا ن: توحید، اخلاص، محبت به خدا، « رفقا » تکیه کلامش در خطاب به حاضران

حضور دایم، انس با خدا، خدمت به خلق، توسل به ا هل بی ت( ع )، انتظار فرج، و تحذیر از محبت دنیا، خودخوا هی و

هو ای نفس بو د.

آقا ی دکتر ثبا تی درباره آغاز آشنا یی خود با جناب شیخ و چگون گی جلسه ه ای او م یگوی د: در ساله ای آخر دبیرستان،

توسط مرحوم دکترعبدالع لی گویا - دار ای دکتر ای فیزیک ات می از فرانسه - با جناب شیخ آشنا شدم و حدود ده سال

کم و بیش در جلسات ایشان شرکت م یکرد م. جلسه ایشان م جل سی بود مختصر، با تعداد ی افراد محدود و خصو ص ی،

جنبه عمو می نداشت، هرگاه جلسه پر جمعیت م یشد و اشخاص نامحرم به جلسه می آمدند جلسه را موقتاً تعطیل

می کرد؛ یع ن ی: دنبال مرید نبو د.

در جلسات ای شان، جز چند کلمه صحبت و نصیحت و موعظه و سپس خواندن یک دعا چیز ی نبود، صحبت ها هم

تقریباً تکرار ی بود و لی جلسه از بعد روحا نی برخوردار بود که انسان هر قدر از آن صحبت ه ای مشابه ومکرر میشنید

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

خسته ن م یش د. شبیه قرآن که انسان هر قدر تلاوت م یکند، باز هم تازه و دل نشین است، صحبت ه ای ایشان هم

صحبت تازه و مطبوع بو د.

جلسه آن قدر روحانیت داشت که ک سی در آن، صحبت از مسایل ماد ی و دنیو ی ن می کرد و اگر احیاناً کس ی صحبت

« قرب به خدا » از مادیات می کرد اطرافیان، از آن صحبت ها احساس تنفر می کردن د. صحبت ها ی جناب شیخ در باب

بو د. ایشان قرب به خدا را در دو کلمه خلاصه می کرد؛ می گف ت: « سیر به سو ی خدا » و « محب ت به خدا » و

باید از حالا اوسا ( استا د) را عوض ک ن ی؛ یع ن ی: تاکنون هر کار ی می کرد ی برا ی خودت می کرد ی، از این به بعد هر »

.« پ ای بر سر خود نه، یار را در آغوش آر » کار ی می ک نی بر ای خدا بکن و این نزدیک ترین راه به خداست

همه خوده ای انسان، از خود پرس تی است، تا خداپرست نشو ی به جا یی ن می ر س ی:

گر ز خویشتن رس تی با حبیب پیوس تی

ورنه تا ابد می سوز کار و بار تو خام است

کارها را بایس تی بر ای او بک ن ی، آن هم با محبت او؛ یع ن ی: او را دوست داشته باش ی و اعمالت را به دوس تی او انجام

د ه ی، داشتن محبت به خدا، و انجام عمل بر ای خدا سر همه ترقیات معنو ی بشر است، و این در سایه مخالفت با

نفس است، بنابراین تمام ترقیات بشر در مخالفت با نفس است، تا با نفس کش تی نگیر ی و زمینش نزن ی، ترق ی

« . ن می ک ن ی

درباره خودبی نی می فرم و د:

این جا تن ضعیف و دل خسته می خرند

بازار خود فرو شی از آن سو ی دیگر است

و می فرمو د:

قیمت تو به اندازه خواست توست، اگر خدا را بخوا هی قیمت تو بی نهایت است واگر دنیا رابخوا هی قیمت تو همان »

« . است که خواسته ا ی

هی نگو دلم این طور م یخواهد، دلم آن طور م یخو اهد، ببین خدا چه م یخواهد، وق تی مهما نی می د ه ی، هر ک سی را

که خدا بخواهد دعوت می ک نی یا هر ک سی که دلت بخواهد، تا وق تی پیرو خواهش ها ی دل با شی به جا یی ن می رس ی،

دل خانه خداوند است، ک سی دیگر را در آن راه نده، فقط بایس تی خدا در دل تو باشد و حکومت کند و لاغی ر. از

ح ضرت ع ل ی( ع) سؤال کردند از کجا به این مقام رسیدید؟ فرمو د:

« . در دروازه دل نشستم و غیر خدا را راه نداد م »

پس از بیانات ایشان پذیرا یی مختصر ی انجام م یشد و سپس مناجا ت. مناجات ایشان بسیار شنید نی و حالات ایشان

دید نی بو د. دعا را ساده و به طور رس می ن م یخواند، ب لکه یک معاشقه با محبوب بو د. در مناجات چنان مجذوب

معشوق بود که گو یی مادر ی فرزند گم شده اش را م یجوید، از ته دل گریه می کرد، ضجه می زد و با حضرت دوست

گفتگو داشت.

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

گا هی احساس م یشد که در بین دعا مکاشفا تی دارد، به طور ی که علائم و آثارش در صحبت ها و حالاتش نمای ان

می گش ت. از این که رفقا مطابق انتظارش پیش ن می رفتند، سخت اندوهگین م یشد، میل داشت که دوستان به زود ی

چشم بازکنند، ملائکه را ببینند، ائمه ( ع) را ببینن د. ک سی که ب ه زی ار تی می رفت از او سؤال می کرد ک ه:

« ؟ آیا آن وجود مبارک را دید ی »

البته بع ضی ها هم موفق بودند و حالات معنو ی خو بی پیدا کردند و مکاشفا تی هم داشتند، بقیه هم افتان و خیزان به

دنبال ایشان می رفتن د.

به هر حال مناجات ایشان شور و حا لی داشت به طور ی که دیگران را هم سر حال م یآورد، معا نی دعاها را خوب

م یدانست، در عبارات دعا تکیه می کرد، گا هی تکرار م ی کرد، گا هی توضیح م یداد، دع ای یستشیر و مناجات خمسه

عشر را زیاد م یخواند، و عقیده داشت که دعا ی یستشیر معاشقه ب ا محبوب اس ت.

در ایام محرم کمتر صحبت می کرد، در عوض از کتاب طاقدیس، مصیبت اهل بیت ( ع) چند صفحه می خواند و گریه

می کرد و سپس به مناجات م یپرداخ ت.

تأکید بر اطاعت خدا و مخالفت هو ی

جناب شیخ معتقد بود که حکمت آفرینش انسان، خلافت ال هی و نمایند گی خداست و هر گاه او به این مقصد برسد

می تواند کار خدا یی کند و راه رسیدن به آن، اطاعت از خدا و مخالفت با هوا ی نفس است، و در ای نباره می فرمو د:

در حدیث قد سی آمد ه: »

یابن آد م! خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی؛

« . ای فرزند آد م! همه چیزها را بر ای تو آفریدم و تو را برا ی خودم آفرید م

عبدی أطعنی حتی أجعلک مث لی أو مث ل ی؛ »

« . بنده من از من اطاعت و فرمان بردار ی کن، تا تو را مانند خود یا مثل خود بگردان م

طبق این احادیث، رفقا شما خلیفه الله هستند، شما گلا بی شاه میو هاید، قدر خود را بدانید و از هو ای نفس پیرو ی

نکنید و فرمان خدا ببرید و به جا یی می رسید که می توانید کار خدا یی بکنی د. خدا همه عالم را برا ی شما، و شما را

« . برا ی خودش آفریده است ببینید که چه مقام و من زل تی به شما عطا فرموده اس ت

نقل است که شیخ فرمو د:

از عده ای از علما و اهل معنا پرسید م: خداوند انسان را بر ای چه آفرید؟ جواب قانع کننده ای نشنید م. تا این که از »

آیت الله محمدع لی شاه آباد ی سؤال کردم، ایشان فرمودن د: خداوند انسان را بر ای نمایند گی خود خلق کرده اس ت: إنی

« . جاعل فی الأرض خلی ف ه

شیخ اعتقاد داشت که تا انسان به مقام خلافت ال هی نرسیده، آدم نیست و می فرمو د:

« . قاشق بر ای غذا خوردن است و فنجان بر ای چ ای نوشیدن و ... انسان هم تنها بر ای آدم شدن خوب اس ت »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

مکرر می فرمودن د:

خداوند به من کرامت کرده، شما هم کار خدا یی انجام دهید به شما هم می دهد، آق ای بن ا! آقا ی خیا ط! شما این »

خش تی که می گذارید و این سوزن که م یزنید به عشق خدا بزن و حواست در خدا باشد، و این لباس را که متر ی صد

« ! تومان به تن دار ی، نگ و: من متر ی صد تومان خ ری ده ام، بگ و: این را خدا داد ه. معرف خدا باش نه معرف خو د

رهنموده ای خصو صی

ی کی از ویژ گی ه ای برجسته استاد و مر بی کامل، در سیر و سلوک به سو ی خداوند سبحان آن است که رهنموده ای

تربی تی او بر اساس نیازه ای سالک در مراحل مختلف سلوک است، و این اقدام در جلسه ه ای عمو می و در حضور

دیگران امکا نپذیر نیس ت.

پزشک هر قدر متخصص و با تجربه باشد، ن می تواند بیما رها یی را که به او مراجعه م ی کنند با یک نسخه و یک دارو،

درمان کن د. هر بیمار ی بر ای درمان، نیاز به دارو یی خاص دار د. ح تی ممکن است در مورد دونفر که هر دو به یک

نیز همین گونه اس ت. « جان » بیمار ی مبتلا هستند به دلای لی دو نوع دارو تجویز شو د. درمان بیمار ی ها ی

استاد اخلاق در واقع طبیب جان انسان است، او در صور تی می تواند بیمار ی ها ی اخلا قی را درمان کند که اولاً بداند

ریشه اص لی بیمار ی چیست؟ و ثانیاً دارو ی مناسب درد را در اختیار داشته باش د.

پیامبران بزرگ ال هی ( ع) که مربیان اص لی تربیت جان ها هستند، به طور عموم ا ز این خصوصیت برخوردار بودند، و نه

تنها نیازها ی عمو می جامعه بشر ی را در زمینه ه ای مختلف تشخیص م یدادند، بلکه از نیازه ای خصوص ی هر یک از

افراد امت خود نیز آگا هی کامل داشتن د.

امام ع لی علیه السلام درباره این خصوصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمو د:

او طبی بی بود که با دانش پزش کی خود گردش می کرد و به سراغ بیماران م یرفت، داروها و لوازم پزش کی او از هر »

جهت آماده بو د. و در موارد نیاز مورد بهره بردار ی قرار می گرفت و جا نها یی را که به بیمار ی کور ی، کر ی و گنگ ی

« . گرفتار بودند را شفا م یبخشید، او با دارویش در ج ستج و ی خانه ه ای غفلت و جایگا هها یی حیرت بو د

عالمان ربا نی که جانشینان حقی قی پیامبران و اوصیا ی آنان هستند نیز از این ویژ گی برخوردارند، آن ها که به گفته

امیرالمؤمنین علی هالسلا م:

هجم بهم العلم ع لی حقیقة البصیرة و با شروا روح الیقین؛ »

« . علم براساس بینش حقی قی ب ه آنها رو ی کرده و روح یقین را یافت هان د

البته همان گونه که در کلام امام علیه السلام آمده اس ت:

اولئک و الله الأقلون عدداً، والآعظمون عندالله قدراً؛ »

« ... تعداد آن علم ای ربا ن ی، که نزد خداوند متعال از بزرگ ترین منزلت ها برخوردارند، بسیار اندک اس ت

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

اهمیت مر بی کامل

از مرحوم آیت الله میرزا ع لی قا ضی - رضوان الله تعا لی علیه - نقل شده که فرمودن د:

اهم آن چه در این راه لازم است، استاد خبیر و از هوا بیرون آمده و انسان کامل است، چنان چه کس ی که طالب »

راه و سلوک طریق خدا باشد، بر ای پیدا کردن استاد این راه، اگر نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارد تا

« . پیدا نماید، ارزش دار د. ک سی که به استاد رسید، نصف راه را طی کرده اس ت

برر سی رهنموده ای خصو صی شیخ به شاگردانش نشان م یدهد که او در اثر مبارزه با نفس، اخلاص و امداده ای

ال ه ی، به مرتبه ای از کمالات معنو ی رسیده بود که می توانست درده ای رو حی و نقاط کور و مشکل زای ی را که در

زند گی دیگران پیش م یآید تشخیص دهد و با نسخه ا ی مناسب، آن ها را درمان کن د. این واقعیت برا ی هر کس که با

زند گی شیخ آشناست، یک امر روشن و بدی هی اس ت.

گناه و مصایب زند گی

جناب شیخ با بصیرت ال هی و دیده برز خ ی، ارتباط کاره ای ناشایست و گرفتار ی ها ی زند گی را م یدید و با بیان آن،

گره از مشکلات و مصایب مردم باز می کرد و با بهره گیر ی از این روش سازند گ ی، آنان را در جهت کمالات انسا نی

هدایت می نمو د.

نسیه داده م یشود ح تی به شما

ی کی از فرزندان شیخ می گوی د: روز ی مرحوم مرشد چلو یی معروف خدمت جناب شیخ رسید و از کساد ی بازارش گله

کرد و گف ت: دادا ش! این چه وض عی است که ما گرفتار آن شدیم؟

دیر زما نی وضع ما خی لی خوب بود روز ی سه چهار دیگ چلو م ی فروختیم و مشتر ی ها فراوان بودند، اما ی کباره اوضاع

زیر و رو شده مشتر ی ها ی کی ی کی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روز ی یک دیگ هم مصرف ن م یشود .. .؟

شیخ تأم لی کرد و فرمو د:

!« تقصیر خودت است که مشتر ی ها را رد می ک نی »

مرشد گف ت: من ک سی را رد نکردم، ح تی از بچ هها هم پذیرا یی م ی کنم و نصف کباب به آنها م یده م.

شیخ فر مو د:

« !؟ آن سید چه ک سی بود که سه روز غذ ای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هل داد ی و از در مغازه بیرون کرد ی »

مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سید راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست، و پس از

آن تابلو یی بر در مغازه اش نصب کرد و رو ی آن نوش ت:

!! « نسیه داده م یشود، ح تی به شما، وجه دس تی به اندازه وسعمان پرداخت م یشود »

آزردن کودک

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

ی کی از شاگردان بزرگوار شیخ گف ت: فرزند دو سال هام - که اکنون حدود چهل سال دارد - در منزل ادرار کرده بود و

ماردش چنان او را زد که نزدیک بود نفس بچه بند بیای د. خا نم پس از یک ساعت تب کرد، تب شدید ی که به پزشک

مراجعه کردیم و در شرایط اقتصاد ی آن روز شصت تومان پول نسخه و دارو شد، و لی تب قطع نشد، بلکه شدیدتر

ش د. مجدداً به پزشک مراجعه کردیم و این بار چهل تومان بابت هزینه درمان پرداخت کردیم که در آن روزگار برایم

سنگین بو د.

بار ی، شب هنگام جناب شیخ را در ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم همسرم نیز در ماشین بود، جناب شیخ که

سوار شد، اشاره به خانم کردم و گفت م: والده بچه هاست، تب کرده، دکتر هم بردیم و لی تب او قطع ن م یشو د.

شیخ نگا هی کرد و خطاب به همسرم فرمو د:

« . بچه را که آن طور ن می زنند، استغفار کن، از بچه دلجو یی کن و چیز ی برایش بخر، خوب م یشو د »

چنین کردیم تب او قطع شد !.

آزردن شوهر

ی کی از شاگردان شیخ نقل می کن د:

ز نی بود که شوهرش سید و از دوستان جناب شیخ بود، او خی لی شوهر را اذیت می کر د. پس از چند ی آن زن فوت

کرد، هنگام دفنش جن اب شیخ حضور داش ت. بعد م یفرمودن د:

روح این زن جدل می کند ک ه: خو ب! مردم که مردم چطور شده !. موق عی که خواستند او را دفن کنند اعمالش به »

شکل سگ درنده سیا هی شد، همین که خانم فهمید که این سگ باید با او دفن شود، متوجه شد که چه بلای ی در

مسیر زند گی بر سر خود آورد ه، شروع کرد به التماس و التجاء و نعر ه زد ن! دیدم که خی لی ناراحت است لذا از این

« ! سید خواهش کردم که حلالش کند، او هم به خاطر من حلالش کرد، سگ رفت و او را دفن کردن د

نارضای تی خواهر

ی کی از فرزندان شیخ نقل می کن د: مهند سی بود بساز و بفروش، یکصد دستگاه ساختمان س اخته بود، ول ی به دلیل

بدهکار ی زیاد، شرایط اقتصاد ی بد ی داشت، حکم جلبش را گرفته بودن د. به منزل پدرم آمد و گفت نم ی توانم به

خان هام بروم، خود را پنهان می کنم تا ک سی مرا نبین د.

شیخ با یک توجه فرمو د:

!« برو خواهرت را را ضی کن »

مهندس گف ت: خواهرم را ضی است،

« ! ن ه » : شیخ فرمو د

مهند سی تأم لی کرد و گف ت: بله وق تی پدرم از دنیا رفت ارثیه ا ی به ما رسید، هزار و پانصد تومان سهم او م ی شد،

یادم آمد که نداده ا م. رفت و برگشت و گف ت: پنج هزار تومان دادم به خواهرم و رضایتش را گرفت م.

پدرم سکوت کرد و پس از توج هی فرمود:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

« ؟ می گوی د: هنوز را ضی نشده ... خواهرت خانه دارد »

مهندس گف ت: نه، اجاره نشین اس ت.

فرمو د:

« . برو ی کی از بهترین خان هها یی را که ساخته ای را به نامش کن و به او بده بعد بیا ببینم چکار م یشود کر د »

مهندس گف ت: جناب شیخ ما دو شریک هستیم چگونه می توانم؟

شیخ فرمو د:

« . بیش از این عقلم ن می رسد، چون این بنده خدا هنوز را ضی نشده اس ت »

بالاخره آن شخص رفت و ی کی از آن خانه ها را به نام خواهرش کرد و اثاثیه او را در آن خانه گذاشت و برگش ت.

« . حالا درست ش د » : شیخ فرمو د

فرد ای همان روز سه تا از آن خانه ها را فروخت و از گرفتار ی نجات پیدا کر د.

نارضای تی مادر

حکم اعدام چند نفر از جمله جوا نی صادر شده بود، بستگان او نزد شیخ می روند و با التماس چاره ای م یجویند، شیخ

می گوی د:

« . گرفتار مادرش اس ت »

نزد مادر و ی رفتند، مادر گف ت: هر چه دعا می کنم بی نتیجه اس ت.

.« شما ا ز او دلگیر هستید » : گفتن د: جناب شیخ فرمود ه

گف ت: درست است پسرم تازه ازدواج کرده بود، روز ی پس از صرف غذا سفره را جمع کردم و ظرفها را در سی نی

گذاشتم، به عروسم دادم تا به آشپزخانه ببرد، پسرم سی نی را از دست او گرفت و به من گف ت: برا ی شما کنیز

نیاورده ا م!

سرانجام مادر رضایت داد و بر ای رها یی فرزندش دعا کر د. روز بعد اعلام کردن د: اشتباه شده، و آن جوان آزاد ش د.

آزردن کارمند

در منزل ی کی از ارادتمندان شیخ، چند نفر از اداره دارا یی خدمت ایشان می رسن د. ی کی از آنها اظهار می دارد که بدنم

مبتلا به خارش شده و خوب ن م یشود؟

شیخ پس از توج هی فرمود:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

« . زن علویه ا ی را اذیت کرده ا ی »

آن شخص گف ت: آخر این ها آمد هاند پشت میز نشسته اند بافت نی م یبافند، تا حر فی هم به آنها می زنیم گریه م ی کنن د!

معلوم شد که آن زن علویه در اداره آنها شاغل بوده و او با گفتار خود آن زن را آزرده اس ت.

شیخ فرمو د:

« . تا او را ضی نشود، بدن شما بهبود ن م ییاب د »

مشابه این داستان را ی کی دیگر از شاگردان شیخ نقل کرده اس ت. او م ی گوی د: در حیاط منزل یک ی از دوستان در

حضور شیخ نشسته بودی م. یک صاحب منصب دول تی هم که در جلسه شیخ شرکت می کرد نشسته بو د. او که به

دلیل بیمار ی پایش را دراز کرده بود رو به شیخ کرد و گف ت: جناب شی خ! من مد تی است به این پا درد مبتلا شده ام

سه سال است هر کار ی می کنم نتیجه ندارد و دار وها کار ساز نیست؟

شیخ مطابق شیوه همیش گی از حاضران خواست یک سوره حمد بخوانند، آنگاه توج هی کرد و فرمو د:

این درد پا ی شما از آن روز پیدا شد که زن ماشین نوی سی را به دلیل این که نامه را بد ماشین کرده است تو بی خ »

کرد ی و سر او داد زد ی، او ز نی علویه بود، دلش شکست و گریه کر د. اکنون باید برو ی و او را پیدا کن ی و از او

« . دلجو یی ک نی تا پایت درمان شو د

آن مرد گف ت: راست م یگو ی ی، آن خانم ماشین نویس اداره بود که م ن سرش داد کشیدم و اشکهایش درآم د.

غصب حق پیرزن

ی کی از شاگردان شیخ که پس از صرف غذا ی ی، حال معنو ی خود را از دست م یدهد، از شیخ یار ی م یخواهد، شیخ

می فرمای د:

« . آن کبا بی که خورده ا ی، فلان تاجر پولش را داده که حق پیرز نی را غصب کرده اس ت »

اهانت به دیگ ران (دشنا م)

ی کی از شاگردان شیخ م یگوی د: یک روز با جناب شیخ و چند نفر در کوچه امام زاده یح یی در حال عبور بودیم که یک

« ! خ ر » : دوچرخه سوار با یک عابر پیاده برخورد کرد، عابر به دوچرخه سوار اهانت کرد و گف ت

جناب شیخ گف ت:

!!« بلافاصله باطن خودش تبدیل به خر شد »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

ی کی دیگر از شاگردان از ایشان نقل می کند که فرمو د:

روز ی از جلو ی بازار عبور می کردم و دیدم یک گار ی اس بی در حال حرکت بود و شخ صی هم افسار یابو یی که گار ی »

را می کشید در دست داش ت. ناگهان عابر ی از جلو ی گار ی گذشت، گاری چی داد ز د: یاب و! دیدم گاری چی نیز تبدیل به

« !! یابو شد، و افسار دو تا شد

بی رح می به حیوان

در اسلام بی رح می ح تی نسبت به حیوانات نکوهش شده اس ت. مسلمان حق ندارد حیوا نی را بیازارد و یا حت ی به آن

ناسزا بگوی د! و از این رو پیامبر اکر ( ص) در حدی ثی می فرمای د:

لو غفر لکم ما تأتون إلی البهائم لغفر لکم کثی راً؛ »

« . اگر ست می که بر حیوانات می کنید بر شما بخشیده شود بسیار ی از گناهان شما بخشوده شده اس ت

با این که کشتن حیوانات حلال گوشت بر ای مصرف، از نظر اسلام جایز است در عین حال ذبح آن ها آدا بی دارد، که

تا حد ممکن، حیوان کمتر رنج ببین د. ی کی از آداب ذبح این است که نباید حیوان را در برابر چشم حیوا نی مانند او

سر بری د.

چنان که امام ع لی ( ع) فرمو د:

لاتذبح الشاه عند الشاه و لا الجزور عند الجزور و هو ینظر إلیه؛ »

« . گوسفند را نزد گوسفند و شتر را نزد شتر ذبح نکن در حا لی که به او م ینگر د

بنابر این سر بریدن بچه حیوانات نزد مادرشان به شدت نکوهیده و حا کی از نهایت سنگد لی و بی رح می است، و آثار

ویرانگر ی بر زند گی انجام دهنده آن خواهد داش ت.

ی کی از شاگردان شیخ نقل می کن د: سلا خی نزد جناب شیخ آمد و عرض کر د: بچه ام در حال مردن است، چه کنم؟

شیخ فرمو د:

« . بچه گاو ی را جلو ی مادرش سربریده ا ی »

سلاخ التماس کرد بلکه بر ای او کار ی انجام ده د.

شیخ فرمو د:

!« ن م یشود، می گوی د: بچه ام را سر بریده، بچه اش باید بمیرد »

اساس خودساز ی

اساس خودساز ی، توحید است

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

در حقیقت جامع همه کمالات انسا نی است و راه رسیدن به آن از دیدگاه قرآن کریم، خودساز ی و ت زکیه « فلاح »

نفس اس ت. خداوند متعال پس از سوگند ها ی متعدد تأکید می فرمای د:

﴾ ﴿

قدأفلح من زکه ا. سوره شمس آی ه ۹

« . رسید که تزکیه نفس کر د « فلاح » ک سی به »

و شکوفا یی « فلاح » همه آن چه پیامبران اله ی از جانب خداوند متعال بر ای هدایت انسان آورده اند، مقدمه

استعدادها ی انسا نی اس ت. مسأله اص لی در تزکیه نفس، آن است که انسان دریابد خودساز ی را از کجا باید آغاز کند،

و اساس خود ساز ی چیست؟

است، از این رو نخستین پیام همه « توحید » از نظر انبیا ی ال ه ی، اساس خودساز ی و نخستین گام در راه تزکیه نفس

بو د: « لا إله إلا الله » پیامبران کلمه

﴾ ﴿

و مآ أرسلنا من قبلک من رسول إلا نوحی إلیه أنه لآ إله إلآ انا فاعبدو ن. سوره انب ی اء آی ه ۲۵

و ما پیش از تو هیچ پیامبر ی نفرستادیم مگر آن که به او و حی می فرستادیم که خدا یی جز من نیست، پس مرا »

« . بپرستی د

نخستین سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز با مردم این بود ک ه:

یا أیها النا س! قولوا لا إله إلا الله، تفلحوا؛ »

« . تا رستگار شوی د « لا إله إلا الله » : هان ا ی مرد م! بگو یی د

و رستگار ی و شکوفا یی « فلاح » از سو ی ی، تنها، گفتن کلمه توحید کارساز نیست، و آ نچه اساس خودساز ی و موجب

کمالات انسا نی است، حقیقت توحید و موحد شدن حقی قی انسان اس ت.

نشانه آن که انسان به حقیقت توحید - به مفهوم واق عی و کامل آن - رسیده ای ن است که می تواند همچون فرشتگان

ال ه ی، در کنار ذات خداوند ی شاهد و گواه یگان گی حضرت حق جل و علا باش د:

﴿

شهد الله أنه لآ إله إلا هو و الملائکه و أولوا العلم

.« خداوند، فر شتگان و صاحبان دانش گواه اند که خدا یی جز او نیست »

ی کی از شاگردان شیخ درباره او می گوی د: خدایش رحمت کن د! تمام همتش در تحصیل لا إله إلا الله، و همه گفتارش

برا ی رسیدن به حقیقت این کلمه طیبه بو د.

و دیگر ی می گوی د: شیخ متخصص در این رشته بو د. و با تمام توان تلا ش می کرد آن چه را یافته به دیگران منتقل

کند و شاگردان را به مرتبه توحید شهود ی برسان د.

شیخ می فرمو د:

اساس خودساز ی، توحید اس ت. هر کس بخواهد ساختما نی بنا کند، ابتدا باید زیرساز ی او درست باشد، اگر پایه، »

محکم و اسا سی نبود، آن بنا قابل اطمینان نیست، سالک با ید سیر و سلوک خود را از توحید آغاز کند، نخستین

بوده اس ت. تا انسان حقیقت توحید را درک نکند و باور نکند که در وجود، « لا اله الا الله » سخن همه پیامبران کلمه

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

چیز ی جز خداوند منشأ اثر نیست، و همه چیز جز ذات مقدس حق فا نی است، به کمالات انسا نی دست نخواهد

« . یاف ت. ب ا درک حقیقت توحید، انسان با همه وجود متوجه آفریدگار خواهد ش د

همچنین م یفرمو د:

« . اگر بخوا هی خدا تو را صدا کند قدر ی معرفت پیدا کن و با او معامله ک ن »

باید راست بگویی م. تا انسان خدایان دروغین را کنار نگذارد ن می تواند موحد باشد « لا اله الا الله » : وق تی می گویی م »

چیز ی است که دل انسان را برباید، هر چیز که دل او را ربود، خد ای « اله » ، و در گفتن لا اله الا الله راستگو باشد

« . اوست وق تی می گویی م: لا اله الا الله، باید حیران او باشی م

همه قرآن به کلمه لا اله الا الله باز می گردد و انسان باید به جا یی برسد که در قلب او چیز ی جز این کلمه، نقش »

نبندد و هر چه غیر اوست رخت بربند د: ﴿ قل الله ثم ذره م: بگو آن خداست سپس آنها را واگذا ر. سوره انعام آی ه ۹۱

انسان درخت توحید است، میوه این درخت ظهور صفات خدا یی است، و تا این ثمر را نداده کامل نیست، حد »

کمال انسان این است که به خدا برسد؛ یع ن ی: مظهر صفات حق شو د. س عی کنید صفات خدا یی در شما زنده شو د. او

« ... کریم است شما هم کریم باشی د. او رحیم است شما هم رحیم باشی د. او ستار است شما هم ستار باشید

« ! آن چه به درد انسان می خورد صفات خدا یی است، هیچ چیز دیگر برا ی انسان کارساز نیست، ح تی اسم اعظ م »

اگر در توحید مستغرق با ش ی، هر لحظه از عنایت ه ای خاص حق تعا لی بهر همند م یشو ی که در لحظه قبل »

« . برخوردار نبوده ا ی، عنایت ها ی حق هر دم تاز گی خواهد داش ت

شرک زدا یی

شرکت زدا یی از جان و دل، نخستین گام در راه رسیدن به حقیقت توحید اس ت. از این رو، در شعار اص لی توحید؛

ن فی خدایان دروغین، بر اثبات خدا ی راستین تقدم یافته اس ت. « لا اله الا الله » : یع ن ی

شرک در برابر توحید، اعتقاد به نیروه ای خیا لی و مؤثر بودن آنان در هس تی و پرستش آنان در برابر مؤثر حقیق ی؛

یع ن ی: خداوند یکتاس ت.

مشرک ک سی است که جز خد ای یکتا، دیگر ی را نیز در هس تی مؤثر می داند و از غیر او اطاعت می کند، گاه جمادات

را م یپرستد، گاه از زورمداران اطاعت می کند و گاه بنده هو ای نفس خویش است و گاه هر سه را برد گی م ینمای د.

از نظر اسلام هر سه نوع شرک مذکور نکوهیده است، و بر ای رسیدن به حقیقت توحید، را هی ج ز شرک زدای ی به

مفهوم مطلق آن نیس ت.

نکته مهم و قابل توجه این است که خطرناک ترین گونه شرک، شرک به معن ای سوم؛ یعن ی: پیرو ی از هو ای نفس

اس ت. این شرک سر منشأ موانع شناخت عق لی و قل بی و سرآغاز شرک به معنا ی اول و دوم اس ت:

﴿

افرءیت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشوه فمن یهدیه من

بعد الله افلا تذکرو ن:

آیا دیده ای آن کس را که هوس خود را خد ای خود گرفته و خداوند او را با این که م یداند، گمراه کرده، و برگوش و

( دلش مهر زده، پس بعد از خدا چه ک سی او را هدایت می کند؟ آیا هوشیار ن می شوی د! سوره جا ثی ه آی ه ۲۳

و بر این اساس، جناب شیخ بت نفس را خطرناک ترین آفت توحید می دانست و می فرمو د:

« . همه حرف ها سر آن بت بزرگ است که در درون توس ت »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

با نفست کش تی بگی ر!

نقل کرده ک ه: یک روز مرا بردند نزد جناب شی خ. « اصغر آقا پهلوان » ی کی از کش تی گیره ای معروف آن زمان به نام

ایشان زد به بازو ی من و فرمو د:

!« اگر خی لی پهلوا نی با نفس خود کش تی بگیر »

در حقیقت شکستن بت نفس اولین و آخرین گام در زدودن شرک و رسیدن به حقیقت توحید اس ت.

مسافر تی بر ای گفتن یک نکته

آیت الله فهر ی از مرحوم حاج غلام قد سی نقل کردن د: سا لی جناب شیخ به کرمانشاه آمد، یک روز به من فرمو د: به

منزل سردار کاب لی برویم، رفتیم و نشستی م. من جناب شیخ را معر فی کردم، مد تی به سکوت گذشت، مرحوم سردار

کاب لی فرمو د: جناب شی خ! چیز ی بفرمایید که استفاده کنی م.

جناب شیخ فرمودن د:

« . چه بگویم به ک سی که اعتمادش به معلومات و مکتسبات خودش بیش از اعتمادش به فضل خداس ت »

مرحوم سردار کاب لی ساکت نشسته بود، لحظا تی گذشت، عمامه از سر برداشت و رو ی کر سی گذاشت و سرش را آن

قدر به دیوار کوبید که من به حالش رقت کردم، خواستم مانع شوم، شیخ نگذاشت و گف ت:

!« من آمده ام که این حرف را به او بگویم و برگردم ... »

هزار بار استغفار ک ن!

همه ساله یک ماه م ی آمد ایرا ن. « حاج محمد » ی کی از فرزندان شیخ نقل می کن د: شخ صی از اهل هندوستان به نام

در راه مشهد بر ای نماز از قطار پیاده م یشود و در گوشه ای به نماز م یایستد، موقع حرکت قطار، هر چه دوستش

اعتنا ن می کند و با قدرت رو حی که داشته، نیم ساعت مانع از حرکت « ! سوار ش و! قطار راه م یافت د » : فری اد می زند ک ه

قطار م ی شو د. وق تی از مشهد بر می گردد و خدمت شیخ می رسد، جناب شیخ به او می گوی د:

« ! هزار بار استغفار ک ن »

گف ت: بر ای چه؟

شیخ فرمو د:

« ! کار خطا یی کرد ی »

گ ف ت: چه خطا ی ی؟ به زیارت امام رضا رفتیم، شما را هم دعا کردی م.

شیخ فرمو د:

« ! قطار را آن جا نگه داش ت ی. خواس تی بگو یی من بودم که ...! دید ی شیطان گولت زد، تو حق نداش تی چنین ک ن ی »

راه رسیدن به حقیقت توحید

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

اکنون سوال اسا سی ای ن است که انسان چگونه می تواند خود را ش رک زدا یی کند، و با شکستن بت نفس، ریشه

شرک پنهان و آشکار را در وجود خود بخشکاند و به زلال توحید ناب دست یابد؟

پاسخ جناب شیخ این است ک ه:

به نظر حقیر اگر ک سی طالب راه نجات باشد و بخواهد به کمال واق عی برسد و از معا نی توحید بهره ببرد، باید به »

« . چهار چیز تمسک کن د: او ل: حضور دایم، دو م: توسل به اهل بیت ( ع )، سو م: گدا یی شبها، و چهار م: احسان به خل ق

محبت

محبت، کیمیا ی خودساز ی

محبت، کیمی ای خودساز ی و سازند گی است، عشق به خداوند متعال همه زش تی ه ای اخلاق ی را یک جا درمان

می کند، و همه صفات نیکو را یک جا به عاشق هدیه م یده د. کیمیا ی عشق، چنان عاشق را جذب معشوق م ی کند

که هرگونه پیوند او را با هر کس و هر چیز جز خدا قطع م ینمای د.

در مناجات محبین منسوب به امام زین العابدین ( ع) آمده اس ت:

ال هی من ذا الذ ی ذاق حلاوه محبتک فرام منک بدلاً و من ذا الذ ی انس بقربک فابت غی عنک حولاً؛ »

خدا ی م ن! کیست که شیری نی محبت را چشید و یار دیگر ی برگزید؟ و کیست که به قرب و نزدی کی تو انس گرفت و

« !؟ جدا یی تو را طلبید

عشق جذاب است و چون درجان نشست

هم در دل را ز غیر دوست بست

و در روای تی منسوب به امام صادق علیه السلام آمده اس ت:

حب الله إذا أضاء ع لی سر عبد أخلاه عن کل شاغل، وکل ذکر سو ی الله ظلمه، و المحب أخلص الناس سراً لله »

تعا ل ی، و أصدقهم قولاً، و أوفاهم عهداً؛

نور محبت خدا هرگاه بر درون بنده ای بتابد، او را از هر مشغله دیگر ی ت هی گرداند، هر یاد ی جز خدا تاری کی اس ت.

« . دلداده خدا مخلص ترین بنده خداست و راست گوترین مردمان و وفادارترین آن ها برعهد و پیما ن

کیمی ای حقی ق ی، تحصیل خود خدا

درباره کیمیاگر ی محبت خدا و کیمیا ی حقی ق ی، داستان جال بی از جانب شیخ نقل شده که فرمو د:

زما نی دنبال علم کیمیا بودم، مد تی ریاضت کشیدم تا به بن بست رسیدم و چیز ی دستگیرم نشد، سپس در عالم »

معنا این آیه عنایت شد ک ه: من کان یرید العزه فلله العزه جمیع ا: هر کس سربلند ی می خواهد سربلند ی یکسره از

آن خداس ت. سوره فاطر آی ه ۱۰

عرض کرد م: من علم کیمیا م یخواست م.

« . عنایت شد ک ه: علم کیمیا را بر ای عزت می خواهند و حقیقت عزت در این آیه است؛ خیالم راح ت ش د

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

چند روز بعد از این جریان دو نفر [اهل ریاضت ] به در منزل مراجعه و جویا ی بنده شدند، پس از ملاقات گفتن د: دو

سال است در زمینه علم کیمیا تلاش کرده ایم و به بن بست رسیده ایم، متوسل به حضرت رضا ( ع) شده ایم ما را به

شما حواله داد هان د!

شیخ تبسم کرد و داستان فوق را بر ای آنان تعریف کرد و افزو د:

« . من بر ای همیشه خلاص شدم، حقیقت کیمیا، تحصیل خود خداس ت »

شیخ گا هی در این باره، این جمله از دع ای عرفه را بر ای دوستان م یخوان د:

ماذا وجد من فقدک و ما الذ ی فقد من وجدک؛ »

« ؟ ک سی که تو را نیافت چه یافت و آن که تو را یافت چه نیافت

بزرگترین هنر شیخ

خداس ت. شیخ در این کیمیاگر ی « کیمیا ی محبت » مهم ترین ویژ گی جناب شیخ و بزرگترین هنر او، دست یافتن به

تخصص داشت و بی تردید، او ی کی از بارزترین مصادی ق:

﴿

یحبهم و یحبون ه: او دوستشان دارد و آنها هم او را دوست دارن د. سوره مائده آی ه ۵۴ و ﴿ والذین ءامنوا أشد حبا

لله: آنها که اهل ا یمان اند کمال محبت و دوس تی را فقط به خداوند می ورزن د. سوره بقره ۱۶۵

بود، و هرکس به او

نزدیک م ی شد بهره ای از کیمی ای محبت م یبر د.

جناب شیخ می فرمو د:

محبت به خدا، آخرین منزل بند گی است، محبت فوق عشق است، عشق عار ضی است و محبت ذا ت ی، عاشق ممکن »

است از معشوق خود منصرف شود و لی محبت این گونه نیست، عاشق اگر معشوقش ناقص شد و کمالات خود را از

« . دست داد ممکن است عشق او زایل شود، و لی مادر به بچه ناقص خود هم محبت و ع لاقه دار د

و می گف ت:

« . م ی زان ارزش اعمال، م ی زان محبت عامل به خداوند متعال اس ت »

شیرین و فرهاد

گاه بر ای تق ری ب ذهن شاگردان، به داستان شیرین و فرهاد مثال می زد و می فرمو د:

فرهاد هر کلن گی که می زد به یاد شیرین و به عشق او بو د. هرکار ی انجام می د هی تا پایان کار باید همین حال را »

« ! داشته با ش ی، همه فکر و ذکرت باید خدا باشد، نه خو د

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

خدا مشتر ی ندار د!

گاه شیخ بر ای مشتر ی پیدا کردن بر ای خد ا! می فرمو د:

امام حسین علیه السلام مشتر ی زیاد ی دارد، ممکن است امام ه ای دیگر هم همین طور باشند، ول ی خدا مشتر ی »

ندار د! من دلم برا ی خدا می سوزد که مشتر ی هایش کم است، کمتر ک سی می آ ید بگوی د: که من خدا را م ی خواهم و

« . می خواهم با او آشنا شو م

گاه می فرمو د:

!« در حا لی که تو به خداوند محتا ج ی، خداوند عاشق توست »

در حدیث قد سی آمده اس ت:

یا ابن آد م! إنی احبک فانت ایضاً احببنی؛ »

« . ای انسا ن! من تو را دوست دارم تو نیز مرا دوست بدا ر

گاه می فرمو د:

« . یوسف خوش هیکل است، اما تو نگاه کن ببین آن که یوسف را آفرید چیست، همه زیبا یی ها مال اوس ت »

درس عاش قی بد ه!

ی کی از ارادتمندان شیخ نقل می کن د: مرحوم شیخ احمد سعید ی، که مجتهد ی مسلم و استاد مرحوح آق ای برهان در

درس خارج بود، روز ی به من گف ت: خیا طی در تهران سراغ دار ای که بر ای من یک قبا بدوزد؟ من جناب شیخ را

معر فی کردم و آدرس او را داد م.

پس از مد تی او را دیدم، تا نگاهش به من افتاد، گف ت: با ما چه کرد ی ؟! ما را کجا فرستاد ی ؟!

گفت م: چطور، چه شده ؟!

گف ت: این آقا یی که به من معر فی کرد ی رفتم خدمتش که بر ای قبا بدوزد، هنگا می که اندازه م ی گرفت از کارم

پرسید، گفت م: طلبه هست م.

گف ت:

« ؟ درس م یخوا نی یا درس می د ه ی »

گفت م: درس م یده م.

گفت:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

« ؟ چه در سی می د ه ی »

گفت م: درس خار ج.

شیخ سر ی تکان داد و گف ت:

« ! خوب است، اما درس عاش قی بد ه »

این جمله ن م یدانم با من چه کر د! این جم له مرا دگرگون کرد !.

عشق ز پروانه بیامو ز!

ی کی از شاگردان شیخ از قول ایشان نقل می کند که فرمو د:

ش بی من گرم ا و( خد ا) و مشغول مناجات تضرع و راز و نیاز با معشوق بود م. دیدم پروانه ا ی آمد دور چراغ - »

گردسوزه ای سابق - هی گردش کرد تا یک طرف بدن خود را به چراغ ز د و افتاد، اما جان نداد، با زحمت زیاد مجدداً

خود را حرکت داد و آمد و آن طرف بدنش را به چراغ زد و خ ود را هلاک کرد، در این جریان به من الهام کردن د:

فلا ن ی! عشق باز ی را از این حیوان یاد بگیر، دیگر ادعا یی در وجودت نباشد، حقیقت عشق باز ی و محبت به معشوق

« ... همین بود که این حیوان انجام دا د. من از این داستان عجیب درس گرفتم، حالم عوض شد

مباد ی محبت خدا

معرفت خدا

اص لی ترین مبدأ محبت خداوند متعال، معرفت اوس ت. امکان ندارد انسان خدا را بشناسد و عاشق او نشو د:

گرش ببی نی و دست از ترنج بشنا سی

روابود که ملامت ک نی زلیخا را

امام حسن مجت بی علیه السلام می فرمای د:

من عرف الله أحبه؛ »

« . هرکس که خدا را بشناسد او را دوست م یدار د

پرسش اسا سی در این باره این است که کدام معرفت، موجب محبت خداست؟ معرفت برها ن ی، یا شناخت شهود ی؟

جناب شیخ می فرمو د:

تمام مطلب این است که تا انسان معر فت شهود ی نسبت به خدا پیدا نکند عاشق ن م یشود، اگر عارف شد م ی بیند »

که همه خوبیها در خدا جمع است

﴿ ءآلله خیر أما یشرکو ن: آی ا خدا بهتر است ی ا آنچه با او ش ر یک م یگردانن د. سوره

« . نمل آی ه ۵۹

در این صورت محال است انسان به غیر خدا ت وجه کن د

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

» قرآن کریم از دو طایفه ن ام می برد، که معرفت آن ها نسبت به حضرت حق - جل و علا - معرفت شهود ی اس ت: ی کی

:« اولواالعم » و دیگر ی « ملائکه

﴿

شهد الله أنه لا إله إلا هو و الملکه و أولوا العل م:

(۱ خداوند گواه است که خدا یی جز او نیست، و فرشتگان و صاحبان دانش نی ز. سوره آل عمران آی ه ۸

معرفت شهود ی

برا ی رسیدن به معرفت شهود ی، را هی جز پاک ساز ی آینه دل از تیر گی کارها ی ناپسند نیس ت. امام سجاد علیه

السلام در دعا یی که ابوحمزه ثما لی از آن حضرت نقل کرده می فرمای د:

وأن الراحل إلیک قریب المسافه و إنک لا تحتجب عن خلقک إلا أن تحجبهم الأعمال دونک؛ »

سالک به سو ی تو راهش نزدیک است، و به راس تی تو از آفرید هات در حجاب نیس ت ی، مگر آن که در پیشگاه تو کارها

« . ( ی ناشایست ه) حجاب شو د

خداوند حجاب ندارد، حجاب از ناحیه کاره ای ماس ت. اگر حجاب زنگاره ای کارها ی ناشایسته از آینه دل پاک شود،

دل شاهد جمال زیبا ی حضرت حق ع ز و جل و عاشق او می گرد د.

جمال یار ندارد حجاب و پرده و لی

غبار ره بنشان تا نظر توا نی کرد

برا ی نشاندن غبار راه و پاک ساز ی دل از حجاب کاره ای ناشایسته باید دل از محبت دنیا پاک شود، چه این که،

محبت دنیا مبدأ همه زشت ی هاس ت.

آفت محبت خداوند

آفت محبت خداوند، محب ت دنیاست، در مکتب شیخ اگر انسان دنیا را برا ی خدا بخواهد، مقدمه وصال اوست، و اگر

برا ی غیر خدا بخواهد آفت محبت اوس ت. و در این رابطه فر قی میان دنی ای حلال و حرام نیست، البته بدی هی است

که دنیا ی حرام، انسان را بیشتر از خدا دور م ی کن د. در حدیث است که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله فرمو د:

حب الدنیا و حب الله لا یجتمعان فی قلب أبداً؛ »

« . دوس تی دنیا و دوس تی خدا هرگز در یک دل گرد ن می آین د

نام م یبرد و گا هی در مجلس خود، رو به شخ صی می کرد و می فرمو د: « پیر زنه » جناب شیخ همیشه دنیا را با مثل

!« باز م یبینم که تو گرفتار ا ین پیرزنه شده ا ی »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

شیخ مکرر م یفرمو د:

این ها که م ی آیند پیش من، سراغ پیرزنه را فقط می گیرند، ه ی چ کس ن م یآید بگوید که من با خدا قهر کرده ام مرا »

!« با خدا آش تی بده

دل خدانما

جناب شیخ می فرمو د:

دل هر چه را بخواهد همان را نشان م یدهد، س عی کنید دل شما خدا را نشان ده د! انسان هر چه را دوست داشته »

باشد، عکس همان در قلب او منعکس م یشود، و اهل معرفت با نظر به قلب او می فهمند که چه صور تی در برزخ

دارد، اگر انسان شیفته و فریفته جمال و صورت فرد ی گردد، یا ع لاقه زیاد به پول یا ملک و غیره پیدا کند، همان

« . اشیاء، صو رت برز خی او را تشکیل می دهن د

باطن دنیا پرستان

جناب شیخ که با دیده بصیرت باط نی مردم را م یدید، درباره تصویر باط نی اهل دنیا، آخرت و اهل خدا چنین

می فرمو د:

ک سی که دنیا را از راه حرام بخواهد، باطنش سگ است، و آن که آخرت را بخواهد خنث ی است، و آن که خدا ر ا »

« . بخواهد مرد اس ت

مردها یی که تبدیل به زن شدن د!

دکتر حاج حسن توک لی نقل می کن د: روز ی من از مطب دندان ساز ی خود حرکت کردم که جا یی بروم، سوار ماشین

شدم، میدان فردو سی یا پیش تر از آن ماشین نگه داشت، جمعی تی آمد بالا، سپس دیدم راننده زن است، نگاه کردم

دیدم همه زن هستند، همه یک شکل و یک لبا س! دیدم بغل دستم هم ز ن اس ت! خودم را جمع کردم و فکر کردم

اشتبا هی سوارشده ام، این اتوبوس کارمندان اس ت. اتوبوس نگه داشت و خان می پیاده شد آن زن که پیاده شد همه

مرد شدند !.

با این که ابتدا بنا نداشتم پیش شیخ بروم و لی از ماشین که پیاده شدم رفتم پیش مرحوم شیخ، قبل از این که من

حر فی بزنم شیخ فرمود:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

« ! دید ی همه مردها زن شده بودن د! چون مردها به آن زن توجه داشتند، همه زن شدن د »

بعد گف ت:

وقت مردن هر کس به هر چه توجه دارد، همان جلو ی چشمش مجسم م یشود، ول ی محبت امیرالمؤمنین علیه »

« . السلام باعث نجات م یشو د

چقدر خوب است که انسان محو جمال خدا شو د... تا ببیند آن چه دیگران ن می بینند و بشنود آن چه را دیگران »

« . ن می شنون د

آن میز چیست؟

که مرحوم شد - می گف ت: در منزل میز بزرگ ی - « سید جعفر » آقا ی دکتر ثبا تی می گوی د: مرد کفا شی بود به نام

داشتم که جا ی مناس بی برا ی آن نداشتم که آن را آن جا بگذارم و در فکر بودم که آن را چکار کن م. شب شد رفتم

جلسه، جناب شیخ که مرا دید، آهسته گف ت:

« !؟ آن میز چیست که آن جا - اشاره به دل او - گذاشته ا ی »

مرد کفاش ناگهان توجه نمود، خنده ا ی می کند و م یی گوی د: جناب شیخ ج ا یی بر ای آن نداشتم، لذا آن را اینجا جا

داده ام !.

رسیدن به اسرار ال هی

جناب شیخ شیخ معتقد بود که اص لی ترین مقدمات دست یافتن به اسرار ال ه ی، خدا خوا هی است، و می فرمو د:

!« . تا ذره ای محبت غیر خدا در دل باشد، محال است انسان به چیز ی از اسرار ال هی دست یاب د »

غیر از خدا هیچ مخواه

شیخ این اعتقاد ک ه: جز خداوند چیز ی نخواهد، را از دو فرشته آموخته بو د. ی کی از ارادتمندان شیخ از او نقل می کن د:

ش بی دو فرشته با دو جمله به من راه فنا آموختند و آن جملات این بو د: »

!« از پیش خود هیچ مگو و غیر از خدا هیچ مخواه

و در این باره می فرمو د:

هشیار باش، خلقت عالم ز بهر توست »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

« غیر از خدا هر آن چه که خوا هی شکست توست

مرتبه عقل و مرتبه روح

جناب شیخ می فرمو د:

العقل ما » : اگر انسان در مرتبه عقل باشد، هیچ وقت از عبادت سرپی چی نکرده، عصیان حق را ن م ینماید، به موج ب »

« . و در این مرتبه، نظر به غیر حق - که بهشت باشد - دار د « عبد به الرحمن واک تسب به الجنان

فقط نظر به حق دار د. « ونفخت فیه من رو ح ی: سوره حجر آی ه ۲۹ » و لی موق عی که به مرتبه روح می رسد، به موجب

همه چیز بر ای خدا، ح تی خد ا!

جناب شیخ میفرمو د:

ای انسا ن! چرا غیر خدا را م یخوا ه ی ؟! مگر از غیر او چه دیده ا ی ؟! اگر او نخواهد هیچ چیز مؤثر نیست، و برگشت »

تو به اوس ت!

چه شکرهاست در این شهر که قانع شد هاند

شاهبازان طریقت به شکار مگ سی !!

خدا را گذاشته، غیر خدا تحصیل م ی کن ی ؟! چرا این قدر دور خودت چرخ م ی خور ی ؟! خدا را بخواه و همه

« ! خواست نی ها را مقدمه وصول او قرار بده، مشکل این جاست که ما همه چیز را بر ای خود م یخواهیم ح تی خدا ر ا

بالاترین مراتب تقو ی

شیخ درباره مراتب تقو ی می گف ت:

تقو ی مرات بی دارد، مرتبه نازله آن اتیان واجبات و ترک محرمات است که برا ی عده ا ی بسیار خوب و بجاست، ول ی »

« . مراتب عالیه تقو ی، پرهیز کردن از غی ر خداست، بدین معنا که غیر از محبت حق در دل چیز ی نداشته باش د

مکتب خداخوا هی

جناب شیخ معتقد بود ک ه:

تا انسان دل را از غیر خدا پرهیز ندهد به مقصد اعلا ی انسانیت ن می رسد، ح تی اگر ک سی مقصدش از مجاهده کمال

خود باشد به مقصود نخواهد ر سید.

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

از این رو، اگر شخ صی نزد ایشان م یآمد و رهنمود م یخواست و می گف ت: هر ریاض تی م ی کشم نتیجه نم ی گیرم؛

می فرمو د:

« . شما بر ای نتیجه کار کرده اید، این مکتب، مکتب نتیجه نیست، مکتب محبت است، مکتب خداخوا هی اس ت »

بازشدن چشم دل

مرحوم شیخ، باتجربه دریافته بود که راه باز شدن چشم و گوش دل و آشنا یی با اسرار غیب ی، اخلاص کامل و

خداخوا هی به مفهوم مطلق است، و م یفرمو د:

اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید آن چه را دیگران نم یبینند شما م یبینید و آن چه را »

« . دیگران ن می شوند شما می شنوی د

اگر انسان چ شم دل خود را از غیر خدا پرهیز دهد، خداوند به او نورانیت م یدهد و او را به مبا نی الهیات آشنا »

« . می کن د

« . اگر ک سی بر ای خدا کار کند، چشم دلش باز م یشو د »

!! « رفق ا! دعا کنید که خداوند از کر ی و کور ی نجاتتان دهد، تا انسان غیر خدا را م یخواهد هم کر است و هم کور »

به سخن دیگر، شیخ معتقد بود ک ه: معرفت شهود ی جز از طریق قلب سلیم ممکن نیست و قلب ی از سلام تی کامل

برخودار است که ذره ای محبت دنیا در آن نباشد و علاوه بر آن چیز ی جز خدا نخواهد، و این همان رهنمود ارزشمند

امام صادق علیه السلام در تبیین قلب سلیم اس ت. آن حضرت در ت فسیر آیه کریم ه:

إلا من أ تی الله بقلب سلی م: بجز کس یکه خداوند به او قلب س ل یم عطا کرد ه. سوره شعراء آی ه ۸۹ می فرمای د:

هو القلب الذ ی سلم من حب الدنیا؛ »

« . قلب سالم، قل بی است که از دوس تی دنیا سالم باش د

و در حدیث دیگر ی می فرمای د:

القلب السلیم الذ ی یل قی ربه، و لیس فیه أحد سواه، و کل قلب فیه شرک أو شک فهو ساقط؛ »

دل سالم د لی است که پروردگارش را دیدار کند و در حا لی که جز او در آن نباشد و هر د لی که در آن شرک یا شک

« . باشد ساقط [و بیمار ] اس ت

چهره باط نی دل

جناب شیخ می فرمود:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

اگر انسان دیده باط نی داشته باشد م یبیند به محض این که غیر خدا را در دل راه دهد، باطن برز خی او به همان »

» ، صورت در می آید، اگر غیر خدا را بخوا هی قیمت تو همان است که خواسته ا ی، و اگر خداخواه شد ی قیمت ندار ی

اگر در تمام لحظات مستغرق در خدا با شی انوار ال هی در تو تابش م ی کند و آن چه بخوا هی « من کان لله کان الله له

« . به نور ال هی م یبی ن ی

قل بی که همه چیز نزد او حاضر اس ت!

جناب شیخ می فرمو د:

کوشش کن قلب تو برا ی خدا باشد، وق تی قلب تو بر ای خدا شد، خدا آن جاست، وق تی خدا آن جا بود همه آن چه »

مربوط به خداست در آن جا حاضر و ظاهر خواهد شد، هر وقت اراده ک نی همه نزد تو خواهند آمد، چون خدا آن

جاست، ارواح همه انبیا و اولیا آن جا هستند، اراده ک نی مکه و م دینه همه نزد تو هستن د... پس کوشش کن قلب

!! « . فقط بر ای خدا باشد، تا همه آن چه مخلوق خداست نزد تو حاضر باشن د

انسا نی که کار خدا یی می کن د!

جناب شیخ معتق د بو د:

اگر محبت خدا بر دل غلبه کند، و حقیقتاً دل چیز ی جز خدا نخواهد، انسان به مقام خلافت الله ی م ی رسد و

کارها یی خدا یی از او صادر می گرد د. و در این باره می فرمو د:

اگر چیز ی بر چیز دیگر ی غلبه کند، آن ش یی ء از جنس آن م یشود، مثل این که وق تی آهن را در آتش بگذ ارند، »

پس از مد تی که آتش بر آهن غلبه نمود، عمل آتش که سوزاندن باشد از آهن صادر م یشود، همچنین است کار

« ! انسان با خالق و خد ای خو د

و نیز م یفرمو د:

ما کار فوق العاده ا ی انجام ن می دهیم، بلکه همان فطرت را پیدا می کنیم که انسان خدا یی باشد، همه چیز را روح به »

ا نسان م یده د. روح گاو کار گاو را می کن د. روح خروس کار خروس را می کن د. حالا بگویید ببین م: روح خدا یی انسان

« . چه کار باید بکند؟ باید کار خدا یی بکند؛

﴿ نفخت فیه من رو حی اشاره به همین مطلب اس ت

آفت زدا یی دل

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

بنابر این، جز با آفت زدا یی دل از محبت غیر خدا، مع رفت شهود ی حاصل ن م یشود، و تا معرفت حاصل نشود، انسان

عاشق کمال مطلق ن می گرد د. از این رو، مسأله اص لی این است ک ه: پاک ساز ی دل از محبت دنیا کار ساده ای نیس ت.

پاک ساز ی کرد؟ « پیرزن آرایش شده » چگونه می توان دل را از علاقه به این

از نظر جناب شیخ، آن چه می تواند دل را آفت زدا یی کند، با آن چه می تواند او را به حقیقت توحید برساند یک ی

است، همان عوام لی که در بخشه ای پیشین بدان اشاره شد؛ یع ن ی:

حضور دایم، توسل به اهل بیت ( ع) ، گدا یی شبها، احسان به خل ق.

شیوه عاش قی خدا

نقش وی ژه ای در ایجاد انس به خدا و محبت به او « احسان ب ه خلق » جناب شیخ در میان همه عوامل یاد شده، برا ی

قایل بو د. و ی معتقد بود که راه محبت خدا، محبت به خلق خدا و خدمت به مردم، بخصوص انسان ه ای مستضعف و

گرفتار اس ت.

در حدیث است که رسول خدا ص لی الله علیه و آله فرمو د:

الخلق عیال الله فأحب الخلق إلی الله من نفع عیال الله و أدخل علی أهل بیت سروراً؛ »

مردم خانواده خدا هستند، محبوب ترین مردم نزد خدا ک سی است که بر ای خانواده خدا سودمند باشد و خانواده ای را

« . شاد کن د

در حدی ثی دیگر است که از آن حضرت پرسیدن د: محبوب ترین مردم نزد خدا کیست؟ فرمو د: سودمندترینشان بر ای

م رد م.

و در حدی ثی دیگر آمده است که خداوند متعال، در شب معراج به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمو د:

یا أحم د! محبتی محبه الفقراء، فادن الفقراء و قرب مجلسهم منک ... فإن الفقراء أحبائی؛ »

ای احم د! دوس تی من، محبت فقراست، پس فقیران را به خود نزدیک کن و به مجلس آنان نزدیک شو زیرا فقرا

« . دوستان من هستن د

م یرفتم؛ تا این « نکا » ی کی از شاگردان شیخ می گوی د: با معر فی جناب شیخ، مدت ها به خدمت آیت الله کوهستا نی به

که یک روز صبح که بر ای رفتن به نکا به گاراژ ایران پیما، در ناصر خسرو می رفتم، جناب شیخ را دیدم، فرمودن د:

« ؟ کجا می رو ی »

عرض کردم به نکا، نزد آیت الله کوهستا ن ی. فرمودن د:

!! « شیوه ایشان زاهد ی است بیا برویم تا من روش عاش قی خدا را یادت دهم »

بعد دست مرا گرفت و به خیابان امام خمی نی - فع لی - که سنگ فرش بود برد، در جنوب خیابان، در کوچه ا ی، در

منز لی را زد، دخمه ای مایان شد که تعداد ی بچه و بزرگ، فقیر و بیچاره در آن جا بودند، جناب شیخ به آنها اشاره

کرد و فرمود:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

رسید گی به این بیچاره ها انسان را عاشق خدا می کند !! درس تو این است، نزد آیت الله کوهستا نی درس زاهد ی بود »

« . و حالا این درس عاش قی اس ت

و از آن به بعد، حدود ده سال با جناب شیخ سراغ افراد ی بیرون شهر می رفتیم، شیخ نشان م یداد و من آذوقه تهیه

می کردم و به آن ها می رساند م.

کمالات معنوی

تعبد

طریقه سیر و سلوک جناب شیخ با مسلک مدعیان طریقت، تفاو تی اصو لی داش ت. او هیچ یک از فرقه ه ای تصوف را

قبول نداش ت. طریقه او تعبد محض از رهنمودها ی اهل بیت ( ع) بود، از این رو، نه تنها به واجبات، بلکه به مستحبات

اهمیت می دا د.

سحرها معمولاً بیدار بود، بعد از آفتاب حدود نیم ساعت تا یک ساعت استراحت می کرد، بعد از ظهرها هم گا هی

استراحت می نمو د.

شیخ با اینکه خود اهل کشف و شهود بود می فرمو د:

در مکاشفات یقین نداشته باشید و هیچ وقت بر مکاشفه تکیه نکنی د. همیشه باید رفتار و گفتار امامان را الگو قرار »

« . دهی د

جناب شیخ در تأکید بر تعبد و عمل به احکام ال هی در جلسه ه ای عمو می به این آیه کریمه تمسک می کر د:

﴿

أن تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم : اگر خداوند را یار ی کن ی د یا ر یتان م ی کند و گامه ا یتان را استوار م ی

گرداند - سوره محمد ( ص) آی ه ۷

و می فرمو د:

« . خدا بی نیاز است، یار ی خدا، عمل به احکام او و تمسک به سنت پیامبر اوس ت »

« . هیچ چیز مثل عمل به احکام بر ای تر قی و تعا لی بشر مؤثر نیس ت » : و می فرمو د

و می ف رمو د:

« . خود را باید با ( خدا ) عوض کنن د « من » مقدس ها همه کارشان خوب است، فقط »

« . اگر مؤمنین م نی ت ( خودخوا هی ) خود را کنار بگذارند به جا یی می رسن د » : و می فرمو د

و می فرمو د:

اگر انسان تسلیم خدا شود، ر أی و سلیقه خود را کنار بگذارد و خود را به تمام معنا به خدا واگذار نماید، خداوند او »

«. را بر ای خود تربیت می کن د

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

تقلید

براساس مسلک تعبد، شیخ در احکام مقلد بود، و از آیت الله حجت - یک ی از مراجع تقلید معاصر خود - تقلید

می کرد، و در ارتباط با انتخاب این شخصیت عل می برا ی تقلید خود می فرمو د:

« . به قم رفتم، م راجع تقلید را دیدم، از همه بی هواتر آق ای حجت بو د »

و در نق لی دیگر فرموده بو د:

« . دیدم سینه اش از حب جاه و ریاست خا لی اس ت »

جناب شیخ دوستان خود را از فرقه ها یی که از این طریق عدول کرده اند بر حذر م یداش ت. یک ی از دوستان شیخ

می گوی د: درباره ی کی از این طوا یف از او پرسید م. شیخ فرمو د:

کربلا بودم دیدم طایفه ا ی می آیند، شیطان مهار شخ صی را که در جلو ی آنها حرکت م ی کرد در دست داشت، »

« ..... : پرسیدم این ها کیستند؟ گفتن د

جناب شیخ معتقد بود، کسا نی که در سیر و سلوک از طریقه اهل بی ت( ع) فاصله دارند، هر چند بر اثر ریاض ت از نظر

قدرت رو ح ی، به مقامات و توان ها یی دست یابند، اما دره ای معارف حقی قی بر آنان بسته اس ت.

ی کی از کوه ه ای اطراف ر ی رفته بودیم، در « بی بی شهربانو » ی کی از فرزندان شیخ نقل می کند ک ه: با پدرم به کوه

بین راه اتفاقاً به شخ صی از اهل ریاضت برخوردیم، و ی ادعاها یی داشت، پدرم به او فرمو د:

« ؟ حاصل ریاضت ه ای تو بالاخره چیست »

آن شخص با شنیدن این سخن، خم شد و از رو ی زمین قطعه سن گی را برداشت و آن را تبدیل به گلاب ی نمود و به

پدرم تعارف کرد و گف ت: بفرمایید میل کنی د!

پدرم فرمو د:

« !؟ خو ب! این کار را بر ای من کرد ی، بگو ببینم بر ای خدا چه دار ی؟ و چه کرده ا ی »

مرتاض با شنیدن این سخن به گریه افتاد ... .

ارزش کار بر ای خدا

ی کی از دوستان شیخ از او نقل می کند که فرمو د:

در مسجد جمعه تهران، شب ها م ینشستم و حمد و سوره مردم را درست م ی کردم، ش بی دو بچه با هم دعوا »

می کردند، ی کی از آن ها که مغلوب شد برا ی این که کتک نخورد آمد پهلو ی من نشست، من از فرصت استفاده کردم،

حمد و سوره اش را پرسیدم، و این کار آن شب، همه وقت مرا گرف ت. شب بعد دروی شی نزدم آمد و گف ت: من علم

کیمیا، سیمیا، هیمیا و لیمیا دارم، و آماده ام به شما بدهم، مشروط به این که ث واب کار دیشب خود را به من بد هی!

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

!« . به او پاسخ داد م: ن ه! اگر این ها به درد می خورد به من ن م یداد ی

مخالفت با ریاضت غیر شر عی

جناب شیخ معتقد بود اگر ک سی حقیقتاً به احکام نورا نی اسلام عمل کند، به همه کمالات و مقامات معنو ی دست

خواهد یاف ت. او با ریاضت ها یی که ب رخلاف سنت و روش مذهب است، به شدت مخالف بو د. ی کی از ارادتمندان ایشان

نقل کرده اس ت: مد تی مشغول ریاضت بودم و با کناره گیر ی از ه مسر علویه ام، در اتا قی جداگانه مشغول ذکر م یشدم

و همان جا م یخوابیدم، پس از چهار پنج ماه، ی کی از دوستان مشترک، مرا به دیدن جناب شیخ برد، پس از دق

الباب، به محض این که شیخ مرا مشاهده کرد، بدون مقدمه گف ت:

« !؟ م یخوا هی بگویم »

من سرم را پایین انداختم، بعد شیخ متذکر شد ک ه:

این چه رفتار ی است با همسرت کرده و او را ترک کرده ا ی؟ ... این ریاضت ها و اذکار را بزن گارا ژ! یک جعبه »

« . شیری نی بگیر و برو پیش عیالت، نماز را سر وقت بخوان با تعقیبات معمول ه

سپس شیخ به احادی ثی که تأکید می کند اگر چهل روز ک سی خالص عمل کند، چشمه ها ی حکمت از دلش م ی

جوشد اشاره کرد و فرمو د:

« . طبق این احادیث، اگر ک سی چهل روز به وظایف دی نی خود عمل کند قطعاً روش نی خا صی پید ا م ینمای د »

آن شخص به توصیه شیخ ریاضت را رها کرد و به زند گی معمو لی خود بازگش ت.

حساب خمس

دکتر حمید فرزام - ی کی از شاگردان جناب شیخ - در توصیف تعبد ایشان م ی گوی د: شیخ، شریعت و طریقت و

حقیقت را با هم داشت، نه این که مانند درویش ها پشت پا به شریعت زن د. او لین حرف ایشان به بنده این بود ک ه:

« برو حساب خمست را بکن »

باید برو ی » : و گف ت « گذرق لی » مرا فرستاد نزد مرحوم آیت الله آقا شیخ احمد آشتیا نی - رحمه الله علیه - در

و چه مرد ی بو د! آیت حق بود و من از او چه فیوضا تی کسب کرد م! و چه چیزها دیدم !... ر فتم « خدمت ایشان

خدمت ایشان و حساب کلبه محقر ی که داشتم کرد م.

نماز و نی از

ی کی از و یژگ یه ای برجسته تر بی ت شدگان مکتب جناب ش ی خ ، حضور قلب در نماز اس ت. و ای ن نبود مگر ب دی ن جهت

که ش ی خ بر ای جسد بی روح نماز ارزش چندا نی قائل نبود و می کوش ی د علاقمندان او ح قی قتاً نمازگزار باشن د.

آداب نماز

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

در رهنموده ای جناب ش ی خ درباره نماز چهار نکته اسا سی وجود دارد که هر چهار مورد برگرفته ازمتن قرآن و

احا دی ث اسلا می اس ت:

عشق

جناب شیخ معتقد بود همان گونه که عاشق از سخن گفتن با معشوق خود لذت می برد، نمازگزار باید از راز و نیاز با

خدا ی خود احساس لذت کن د. او شخصاً چنین بود و اولی ای ال هی هم گی چنی نان د.

رسول خدا ( ص) لذت خود از نماز را این گونه توصیف می فرماین د:

جعل الله جل ثناؤه قرة عینی فی الصلاة، و حبب إ لی الصلاة کما حبب إ لی الجائع الطعام، و إ لی الظمآن الماء، و إنّ »

الجائع إذا أکل شبع، و إنّ الظمآن إذا شرب روی، و أنا لا أشبع من الصلاة؛

خداوند - جل ثناؤه - نور دیده مرا در نماز قرارداد و نماز را محبوب من گردانید، همچنان که غذا را محبوب گرسنه و

آب را محبوب تشنه ( با این تفاوت که ) گرسنه هر گاه غذا بخورد سیر م یشود و تشنه هر گاه آب بنوشد سیراب

« . می شود، اما من از نماز سیر ن م یشو م

ی کی از شاگردان شیخ، که حدود سی سال با او بوده می گوی د: خدا شاهد است که من م ی دیدم در نماز، مثل یک

عاشق در مقابل معشوقش ایستاده، محو جمال اوس ت.

ادب

مؤدب بودن نمازگزار در محضر آفریدگار متعال، ی کی از مسای لی است که اسلام به آن اهم یت بسیار ی داده اس ت.

امام سجاد علی هالسلام در این باره می فرمای د:

و حق الصلاة أن تعلم أنها وفادة إلی الله عز و جل، و أنک فیها قائم بین یدی الله عز و جل فإذا علمت ذلک قمت »

مقام الذلیل الحقیر، الراغب الراهب، الراجی الخائف، المستکین المتضرع، و المعظم لمن کان بین یدیه بالسکون و

الوقار، و تقبل ع ل یها بقلبک و تقیمها بحدودها و حقوقها؛

حق نماز این است که بدا نی نماز، وارد شدن بر خد ای عزوجل و است و تو با نماز در پیشگاه خداوند عز و جل

ایستاده ا ی، پس چون این را دانس ت ی، باید همچون بنده ای ذلیل و حقیر، راغب و راهب و امید وار و بیمناک و بینوا و

زار ی کننده با شی و به احترام ک سی که در مقابلش ایستاد ه ای با آرامش و وقار بایس تی و با دل به نماز رو کن ی و آن

« . را با رعایت شرایط وحقوقش، به ج ای آور ی

جناب شیخ درباره ادب حضور می فرمای د:

شیطان همیشه م یآید سراغ انسان، یادت باشد که توج ه خود را از خدا قطع نکن، در نماز مؤدب باش در نماز باید »

همانند هنگا می که در برابر شخصیت بزر گی خبردار ایستاده ا ی با ش ی، به گونه ا ی که اگر سوزن هم به تو بزنند تکان

« ! نخور ی

این سخن را جناب شیخ به فرزندش در پاسخ این سؤال ک ه: شما موق عی که نماز می خوا نی د لبخند م یزنید، فرموده

اس ت. فرزند جناب شیخ م یگوی د:

من حدس می زنم که لبخند ایشان به شیطان است، که با لبخند به او می گوی د: زورت ن می رسد!

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

بار ی، جناب شیخ معتقد بود که هر حرک تی خلاف ادب در محضر آفریدگار، معلول وسوسه شیطان است و می فرمو د:

!! « شیطان را دیدم بر جا یی که ان سان در نماز می خاراند، بوسه می زند »

حضور قلب

باطن نماز، یاد خدا و حضور صادقانه دل نمازگزار در محضر قدس حق تعا لی است، و از این رو پیامبر اکرم ص لی الله

علیه وآله می فرمای د:

لا یقبل الله صلاة عبد لا یحضر قلبه مع بدنه؛ »

« . خداوند نماز بنده ا ی را که دلش با ب دنش حضور ندارد، ن م یپذیر د

جناب شیخ با توجه به این نکته، س عی می کرد قبل از اقامه نماز جماعت، حاضران را آماده نماز با حضور قلب کن د.

نماز او نمونه یک نماز با حضور قلب بو د.

دکتر حمید فرزام در این باره می گوی د: نمازشان خی لی با طمأنینه و با آداب بود و گا هی ک ه دیر م ی رسیدم و قیافه

ایشان را در نماز ( در حا لی که از جلو ی ایشان رد م یشدم ) می دیدم انگار لرزه ای بر اندامشان مستو ل ی، قیافه نورا ن ی،

رنگ پریده و غرق در ذکر ی بودند که م یگفتند، حواسشان کاملاً جمع نماز بود و سرشان پایین، استنباطم این است

که جناب شیخ هیچ ش ک ی، ح تی به اندازه سرسوزن در دلش نبو د.

ی کی دیگر از شاگردان شیخ می گوی د: گا هی به من می فرمودن د:

،« اشهد أن لا اله ألا الله وحده لا شریک له » : فلا ن ی! م یدا نی در رکوع و سجود چه م یگو ی ی؟ در تشهد که می گو ی ی »

آیا راست م یگو ی ی؟ آیا هو ای نفس ندار ی ؟! آیا به غیر خدا توج هی ندار ی ؟! آیا با

﴿ أرباب متفرقون سر و کار ندار ی ؟!

«

مواظبت بر نماز اول وقت

در احادیث اسلا می بر نماز گزاردن در اول وقت تأکید فراوا نی شده است، امام صادق علیه السلام می فرمای د:

فضل الوقت الأول علی الآخر کفضل الاخرة علی الدنیا؛ »

« . فضیلت اول وقت ( نما ز) بر آخر وقت، همچون فضیلت آخرت است بر دنی ا

جناب شیخ مقید بود که نمازه ای پنجگانه را در اول وقت بخواند و دیگران را نیز بدان توصیه م ی فرمو د.

نوکر امام حس ی ن نمازش تا الان ن می ماند

خطیب توانا، حجت الاسلام والمسلمین، جناب آق ای سیدقاسم شجا ع ی، خاطره جال بی از جناب شیخ در ای نباره

دارن د. ایشان می فرماین د: من از دوران مدرسه و ابتدا یی منبر م ی رفتم و چون لحن سخن گرم ی داشتم روضه ه ای

زیاد ی را می رفتم از جمله روزه ای هفتم ماه به منزل جناب مرحوم آ قا شیخ رجبع لی نکوگویان ( خیا ط) نرسیده به

بازارچه، بعد از کوچه سیاهها می رفت م. از پله ها که بالا می رفتیم، اتاق دست چپ، خانم ها جمع م ی شدند و برایشان

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

روضه ماهانه م یخواندم، اتاق جناب شیخ هم طبقه پایین آن قرار داش ت. آن زمان سیزده ساله بودم و هنوز به حد

بلوغ ن رسیده بود م.

روز ی بعد از اتمام منبر به طبقه پایین آمدم و بر ای اولین بار با جناب ش یخ برخورد کردم، کلاه ها یی دستش بود و

گویا عازم بازار بود، سلام کردم، یک نگاه به صورت من کرد و فرمو د:

!! « پسر پیغمبر ص لی الله علیه و آله و نوکر امام حسین علیه السلام نمازش تا الان ن م یماند »

گفت م: چشم، در حال تی که دو ساعت به غروب مانده بود و آن روز مهمان ب ودم و تا آن ساعت نماز نخوانده بودم، به

محض این که به صورتم نگاه کرد، این حالت را در من دید و گوشزد فرمودن د. این مطلب موجب شد که من مواق عی

در همان دوران قبل از بلوغ و بعد از آن گا هی در مجالس ایشان - که مثلاً در منزل آقا ی حکی می آهن فروش بود -

می رفتم و از هم ان نوجوا نی احساس می کردم این مرد صحبت که می کند مطالبش الها می است، چون اطلاعات

عل می نداشت، و لی وق تی صحبت می کرد تمام مخاطبین را مجذوب می فرمود، بطور ی که هنوز هم من از ایشان

خاطرات و سخن دار م. من جمله، از کلما تی که همیشه در ذهن من است این که می فرمو د:

حکومت م ی کند شرک است، فقط یک ضمیر حاکم « ما » و « من » بگذرید، آن جا که در کارها کلمه « ما » از کلمه »

« . و اگر از آن ضمیر بگذرید ضمایر دیگر شرک اس ت « هو » است آن هم ضمیر

وق تی این طور کلمات را مرحوم جناب شیخ بیان می کرد، در قلب و فکر انسان مسکن می کر د.

خشم، آفت نماز

از جناب شیخ نقل شد هاست ک ه:

ش بی حوا لی غروب از نزدیک مسجد ی در اوایل خیابان س ی روس تهران عبور می کردم - برا ی درک فضیلت نماز اول »

وقت - وارد شبستان مسجد شدم دیدم شخ صی مشغول اقامه نماز است و هاله ای از نور اطراف سر او را گرفته، پیش

خود فکر کردم که بعد از نماز با او مأنوس شوم ببینم چه خصوصی ا تی دارد که چنین حال تی در نماز بر ای او پدیدار

اس ت. پس از پایان نماز همراه او از مسجد خارج شدم نزدیک درب مسجد، و ی با خادم مسجد بگو مگو یی پیدا کرد و

« ! به او پرخاش کرد و به راه خود ادامه داد، پس از عصبانیت دیدم آن هاله نور از رو ی سرش محو ش د

خوف

در نصوص اسلا می بر خوف و خش ی ت از خداوند متعال بس ی ار تاًک ی د شده است و قرآن ک ر یم برجسته ت ری ن و یژگ ی

علما را خش ی ت از خداوند می داند حال ای ن سؤال مطرح است : آی ا محبت با خوف وخش ی ت قابل جمع است؟

معن ای بیم از خدا

نخستین نکته در تفسیر خوف و خشیت ال هی این است که بیم از خدا به معنا ی بیم از گناه و کاره ای ناشایسته

است، امام ع لی علیه السلام، می فرمای د:

لا تخف إلا ذنبک، لا ترج إلا ربک؛ »

« . جز از گناه خود مترس و جز به پروردگار خویش امید مبن د

از خدا نترس!

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

روز ی امام ع لی علیه السلام به شخ صی برخورد که چهره اش در اثر خوف دگرگون شده بود، از او پرسی د:

« ؟ تو را چه شده »

آن مرد پاسخ دا د: از خدا م یترسم !.

امام فرمو د:

بنده خد ا! از گناهت بترس و از عدالت ال هی در کیفر ستم ها یی که به بندگانش کرده ای بیم داشته با ش! خدا را »

در آن چه به تو تکلیف کرده اطاعت کن، و در آن چه ب ه صلاح توست نافرما نی نک ن! سپس از خدا نتر س! که او به

« . هیچ کس ظلم ن می کند، و بیش از آن چه سزاوار است کیفر ن م یده د

بیم جدا ی ی!

بنابراین، هیچ کس نباید از خدا بترسد، بلکه ما باید از خود بترسیم که گرفتار دستاورد اعمال ناشایسته خود نگردی م.

لیکن ترس اولی ای خد ا، در کیفر اعمال ناصواب، با ترس دیگران متفاوت است، آنان که محبت غیر خدا را از دل

بیرون رانده اند، و اطلاعات آنان از خدا نه از ترس دوزخ و نه به امید بهشت است، از آتش فراق می ترسن د. بر ای آنها

عذاب جدایی از خدا، از آتش دوزخ دردناک تر است، از این رو امام اولی ای خدا، امیر مؤمنان عل ی علیه السلام ، در

نیایش می گوی د:

فلئن صیر تنی للعقوبات مع أعدائک، و جمعت بینی و بین أهل بلائک و فرقت بینی و بین أحبائک و أولیائک »

فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف أصبر علی فراقک ؟ !؛

پس اگر مرا به خاطر کیفر گناها نم در جرگه دشمنانت قرار د ه ی، و با اهل بلایت یک جا جمع کن ی، و میان من و

دوستان و اولی ای خود جدا یی افک ن ی، پس ای خد ای من و آق ای من و مولا ی من و پروردگار م ن! گیرم که بر عذاب

« ؟ تو صبر کنم، اما بر جدا یی تو چگونه تاب بیاورم

جناب شیخ در توضیح این آیه کریم ه:

یدعون ربهم خوفا و طمعا؛

پروردگارشان را از رو ی بیم و طمع م یخوانن د. سوره سجده آی ه ۱۶

می فرمو د:

این خوف و طمع چیست؟ خوف فراق و طمع وصل اوست، قرینه این معنا فرمایش امیرالمؤمنین علی هالسلام در »

است، و همچنین دعا ی امام سجاد « فهبنی یا الهی ... صبرت علی عذابک فکیف أصبر علی فراقک » : دع ای کمی ل

ووصلک م نی نفسی و إلیک شوق ی.. .؛ » : علی هالسلا م

« .« . وصال تو آرزو ی من است و اشتیاق من به سو ی توس ت

بیم نپذیرفتن محبوب

اولی ای ال هی با این که به وظایف خود عمل می کنند، بیم دارن د. بیم آنان از این است که مبادا محبوب آن ها را نپسندد

و آنها را نپ ذی رد.

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

﴿

والذین یوتون مآ ءاتوا و قلوبهم وجلة أنهم إلی ربهم راجعون

و کسا نی که آن چه را باید (انجا م) بدهند، (انجا م) می دهند و دل هایشان هراسان است که به سو ی پروردگارشان »

سوره مومنون آیه ۶۰ « . باز می گردن د

به همان میزان که درد فراق بر ای اولی ای ال هی جانگاه و غیر قابل تحمل است، مسأله پذیرش محبو بی که کمال

مطلق است بر ای آن ها اهمیت دار د.

ی کی از شاگردان شیخ می گوی د:

روز ی ( جناب شی خ) به من گف ت:

« ؟ فلا ن ی! عروس، خود را بر ای که آرایش می کند »

عرض کرد م: برا ی داما د.

« ؟ فهمید ی » : فرمو د

سکوت کرد م.

فرمو د:

شب زفاف، فامیل عروس تلاش می کنند او را به بهترین شکل آرایش کنند تا مورد پسند داماد واقع شود، ول ی »

عروس در باطن، یک نگرا نی دارد که دیگران متوجه نیستند، نگرا نی او این است که اگر شب وصال نتوانست نظر

داماد را جلب کند و یا داماد حالت انزجار ی از او پیدا کند، چه کند؟

بنده ای که ن می داند کاره ای او مورد قبول خداوند متعال واقع شده یا نه، چگونه می تواند خایف و نگران نباشد ؟! آیا

« !؟ و بر ای وجهه پیدا کردن میان مردم « خود » آراسته می ک نی یا بر ای « او » تو خود را بر ای

اموات وق تی مردند می گوین د: »

رب ارجعون لعلی أعمل صلح ا: خداوندا مرا بازگردان ( به د نی ا ) تا ش ای د عم لی صالح بج ای آور م. سوره مومنون آی ه ۹۹

و ۱۰۰

« . عمل صالح آن است که خدا بپسندد، نه این که نفس تو آن را امضا کن د

از این رو، جناب شیخ همیشه از ملاقات با حق تعا لی ترس و واهمه داشت و می فرمو د:

که خدا خود ترس ندا رد

﴿ وأما من خاف مقام رب ه: و هر کس از حضور در پی شگاه عز ربو بی ت بتر سی د. سوره نازعات »

« ؟ آی ه ۴۰

اگر او ما را نپسندد و کاره ای ما مورد قبولش نشود چه خا کی بر سر کنیم

فرزند شیخ می گوی د: شیخ می گف ت:

خدای ا! ما را هم جزو قراضه ها - که طرف م یآید و می گوی د: من، قراضه و شکسته م یخرم - خدای ا! ما را هم بخر و »

« . قبول ک ن

اذکار

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

جناب شیخ درباره ذکر و یاد خداوند متعال یک رهنمود اسا سی داشت، که به مناسبت ها ی مختلف، مکرر بر آن

تأکید می کر د. هر چند این رهنمود، چنان که توضیح خواهیم داد برگرفته از احادیث اسلا می است، و لی مسأل ه مهم،

تجربه شخ صی شیخ درباره آن اس ت.

اصولاً اهمیت گفته ه ای این مرد ال هی و این عبد صالح، به دلیل آن است که گفته ه ای او، یافته ها ی او، و تجربه درو نی

اوس ت.

حضور دایم

جناب شیخ اصرار داشت که شاگردان خود را به گونه ا ی تربیت کند که آنان خود را در هر حال در حضور خداوند

متعال ببینن د. و این در واقع، همان سخن مهم و سازنده پیامبر اکرم ص لی الله علیه و آله است که فرمو د:

اذکروا الله ذکراً خاملاً، قی ل: و ما الذکر الخامل؟ قا ل: الذکر الخفی؛ »

« . خدا را با ذکر خامل یاد کنید، عرض ش د: ذکر خامل چیست؟ فرمو د: ذکر خ فی و پنها ن

در حدیث دیگر ی از آن حضرت آمده اس ت:

یفضل الذکر الخفی الذی لا تسمعه الحفظة علی الذی تسمعه سبعین ضعفاً؛ »

« . ذکر خ فی که فرشتگان نگهبان نشنوند، هفتاد بار بهتر است از آن ذکر که آنان بشنون د

فضیلت و برتر ی ذکر خ فی بر ذکر ج لی و آشکار، به دلیل اهمیت و نقش تعیین کنند ه آن در سازند گی انسان اس ت.

ذکر زبا نی آسان است، اما ذکر قل بی و به خصوص تداوم آن بسیار مشکل اس ت. از این رو امام محمد باقر علیه السلام

از آن به عنوان ی کی از سخ تترین کارها نام م یبر د:

ثلاث من أشد ما عمل العبا د: إنصاف المؤمن من نفسه، و مواساه المرء أخاه، و ذکر الله علی کل حال، و هو أن یذکر »

الله عز و جل عند المعصیة یهم بها فیحول ذکر الله بینه و بین تلک المعصیة، و هو قول الله عز و جل

﴿ إن الذین اتقوا

إذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فإذا هم مبصرون

سه چیز از سخت ترین کاره ای بندگان اس ت: انصاف داشتن مؤمن، کمک ما لی انسان به برادرش و به یاد خدا بودن

در همه حال و آن به این معناست که آد می در هنگام روبرو شدن با گناه و تصمیم به انجام آن، خدا را به یاد آورد،

پس یاد خدا او را از آن گناه باز می دارد و این است سخن خدا ی عز و جل که م ی فرمای د: کسا نی که پرهیزگار ی

می کنند، چون و سوسه ای از شیطان به آنها برسد خدا را یاد می کنند و (در پرتو یاد او راه حق را م یبینند و) بینا

« . می گردن د

در حدی ثی دیگر، امام صادق علیه السلام ضمن این که انصاف و مواسات و ذکر دایم ی را سخت ترین واجب اله ی

م یداند، تصریح می فرماید که مقصودم از یاد خدا در هر حال، ذکر زبا نی نیست؛ هر چند ذکر زبا نی هم ذکر خدا

محسوب م یشو د:

أما إنی لا أقو ل: سبحان الله، والحمدلله، و لا إله إله الله، و الله أکبر، و إن کان هذا من ذاک، ولکن ذکر الله فی کل »

موطن إذا هجمت علی طاعته أو معصیتة؛

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

منظور من از یاد کردن خدا، گفت ن: سبحان الله و الحمدلله و لا إله إله الله و الله اکبر، نیس ت. اگر چه این هم ذکر

« . است، اما منظور، به یاد خدا بودن، در هنگام روبرو شدن با طاعت و عصیان ال هی اس ت

چیز ی که بسیار دشوار است این است که انسان خود را در هر حال در محضر حق ببیند، اگر چنین حا لی بر ای

انسان پیدا ش ود، امکان ندارد هو ای نفس و شیطان بر او غبله کنند و او را به نافرما نی آفریدگار خود وادار نماین د.

راه رها یی از نفس و شیطان

جناب شیخ می فرمو د:

بر ای رها یی از شر نفس، را هی جز توجه به خدا و حضور دایم نیست، تا زما نی که در حضور او باش ی و اتصالت از »

« . خداوند قطع ن گردد نفس قادر بر فریب تو نیس ت

جناب شیخ در بسیار ی از اوقات ضمن اشاره به این آیه کریم ه:

ومن یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین؛

و هرکس از یاد خد ای رحمان دل بگرداند، بر ای او شیطا نی بگماریم که همنشین اوس ت. سوره زخرف آی ه ۳۶

می فرمو د:

هرگاه ان سان توجهش از خدا قطع شود، نفس و شیطان که در کمین او هستند، قلب را تصرف نموده و کار خود را »

« . شروع می کنن د

دست از من بردا ر!

ی کی از شاگردان شیخ از ایشان نقل کرده ک ه:

نفس خود را در عالم معنا دیدم؛ به او گفت م: دست از من بردا ر! »

« ! گف ت: مگر ن م یدا نی که من تا تو را هلاک نکنم از تو دست نخواهم کشی د

فیض ال هی از طریق تداوم ذکر و یاد او، بر دل نازل می گردد، یا خدا هنگا می که وارد دل شد، در نخستین گام، دل را

از وسوسه ه ای شیطا نی و آلود گی ه ای نفسا نی شستشو م یدهد و آن را آماده گرفتن فیض از فیاض مطلق می کن د.

امیر مؤمن ان ع لی علیه السلام در این باره م ی فرمای د:

أصل صلاح القب اشتغاله بذکر الله؛ »

« . ریشه شایست گی دل، اشتغال آن به یاد خداس ت

با احساس حضور دایم در محضر حق تعا ل ی، اسنان از اسارت نفس و شیطان آزاد م ی شود و با این آزاد ی، انواع

بیمار ی ها ی جان درمان می گردد، که امام ع لی علیه السلام فرمود:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

ذکر الله مطرده الشیطان؛ »

« . یاد خدا مایة راندن شیطان اس ت

ذکر الله دواء أعلال النفوس؛ »

« . یاد خدا داروی بیماریهای جان هاس ت

یا من اسمه دواء و ذکره شفاء؛ »

« . ای آن که نامش داروست و یادش شف ا

یاد خدا در خوا ب!

آقا ی دکتر ثبا تی می گوی د: یک روز که ناهار در منزل ی کی از افراد جلسه مهمان بودیم، بعد از صرف ناهار همه به

استراحت پرداختند من که دراز کشیده بودم و چشمانم بر هم بود به یاد خدا بودم و در این رابطه فکر م ی کردم، در

این موقع جناب شیخ که روبرو ی من بود و مرا می دید به دوستان توصیه کرد ک ه:

« . در خواب هم بایس تی به یاد خدا باشی د »

پیا می از برز خ!

ی کی از دوستان شیخ نقل می کن د: روز ی خدمت ایشان بودم فرمو د:

جوا نی را در برزخ دیدم که می گف ت: ن م یدانید این جا چه خبر اس ت! هنگا می که این جا بیا یی خواهید فهمید؛ هر »

« ! نف سی که به غیر یاد خدا کشید هاید به زیان شما تمام شده اس ت

اهتمام به دو ذکر

خی لی اهمیت م یداد و دریافته بود که این « صلوات » و « استغفار » ی کی از ارادتمندان جناب شیخ م یگوی د: شیخ به

دوذکر، دو بال پرواز سالک اس ت. شیخ می فرمو د:

« . هر کس در طول زند گی زیاد صلوات بفرستد، به هنگام مرگ، رسول خدا ص لی الله علیه و آله لب او را می بوس د »

برا ی غلبه بر نفس

« لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم » : مداومت بر ذک ر

« یا دائم یا قائم » : ذک ر

« اللهم لک الحمد و إلیک المشتکی و أنت المستعان » برای سر کوبی نفس های سرکش ۱۳ بار [یا یکصد بار

« یا زکی الطاهر من کل آفة بقدسه » هر شب یکصد بار

غلبه بر وسوسه شیطان هنگام دیدن نامحرم

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

را بعد از دیدن « یا خیر حبیب و محبوب صل ع لی محمد و آله » دکتر فرزام نقل می کن د: جناب شیخ رجبع لی ذکر

نا محرم بسیار مؤثر و کارساز م یدانستند و بارها این ذکر را به بنده سفارش و توصیه فرمودند تا از وسوسه شیطان

در امان باشم، م یگفتن د:

چشمت به نامحرم م یافتد، اگر خوشت نیاید که مری ض ی! اما اگر خوشت آمد، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین »

بینداز و بگ و: یا خیر حبی ب.. .؛ یع ن ی: خدایا من تو را م یخواهم، این ها چیه، این ها دوست داشت نی نیستند، هر چه که

« ... نپاید دلبست گی نش ای د

برا ی محبت خداوند

هزار بار صلوات تا چهل شب بر ای ایجاد دوس تی خداوند متعال در د ل.

برا ی صف ای باطن

را برا ی دست یافتن به صف ای باطن « حشر » و تلاوت شبانگا هی سوره « صافات » جناب شیخ تلاوت صبحگا هی سوره

مفید می دانس ت.

ی کی از ارادتمندان شیخ می گوید که به من می فرمودن د:

سوره حشر را هر شب بخوانم و عقیده داشتند که اسم اعضم ال هی در آیات آخر این سوره مبارکه می باش د.

برا ی تشرف به محضر و لی عصر (ع ج)

قرائت آیه کریم ه:

رب أدخلنی مدخل صدق و إخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیر ا: بارالها مرا به قدم صدق داخل

و خارج گردان و به من از جانب خود بص ی رت و حجت روش نی که دائم یار و مدد کار باشد عطا فرم ا. سوره اسراء آی ه

۸۰ یکصد بار تا چهل ش ب.

طبق نقل، تعداد قابل توج هی از شاگردان شیخ، از طریق مداومت بر این ذکر، خدمت امام زمان علیه السلام تشرف

پیدا کرده اند، هر چند در هنگام تشرف، امام علیه السلام را نشناخت هان د. بر ای نمونه به دو مورد اشاره م یشو د:

تشرف آیت الله زیار تی

ی کی از شاگردان شیخ نقل می کند ک ه: جناب شیخ به مرحوم آیت الله آق ای زیار تی در مهد ی شهر، بر ای تشرف

پس « ظاهراً همان ذکر ی است که اشاره شد » خدمت و لی عصر - عجل الله تعا لی فرجه - دستور العم لی داده بودند

از انجام آن به شیخ مراجعه کرد و عرض کرد که دستور العمل را انج ام دادم و موفق نشدم؟

شیخ توج هی کرد و فرمو د:

هنگا می که در مسجد نماز م یخواندید سید ی به شما فرمو د: انگشتر در دست چپ کراهت دارد، و شما گفتی د: کل »

« . مکروه جائز، هم ایشان امام زمان علیه السلام بودن د

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

تشرف یک مغازه دار

دو نفر مغازه دار عهده دار زند گی خانواده سید ی م یشوند، ی کی از آن دو برا ی تشرف به محضر امام زمان علیه

السلام ذکر سفارش شده شیخ را شروع می کن د. پیش از شب چهلم، ی کی از فرزندان خانواد ه سید نزد او می آید و یک

قالب صابون م یخواه د. مغازه دار می گوی د: مادرت هم ف قط ما را شناخته، فلا نی هم هست، - اشاره به مغازه دار دیگر -

م یتوانید از او بگیری د! این شخص می گوی د: شب که خوابیدم، ناگهان متوجه شدم که از داخل حیاط مرا صدا می زنند،

بیرون آمدم ک سی را ندیدم، مجدداً خوابیدم، باز مرا به اسم صدا کردند ... تا سه بار، دفعه سوم، در منزل را باز کردم،

دیدم سید ی رو ی خود را پوشانده است و می گوی د:

« . ما می توانیم بچه هایمان را اداره کنیم، و لی م یخواهیم شما به جا یی برسی د »

برا ی رفع مشکلات و درمان بیمار ی ها

دکتر فرزام م یگوی د: جناب شیخ بع ضی از آیات قرآن و جملات ادعیه به همراه صلوات را به عنوان ذکر، و بر ای حل

مشکلات و درمان بیما ر یها توصیه می فرمودند، مانن د:

.« رب إنی مغلوب فانتصر و إنت خیر الناصرین »

خود من زما نی گرفتار ی داشتم، فرمودند این ذکر را بگوی م:

« رب إنی مس نی الضر و أنت أرحم الرحمین »

« . این ها ذکر است و با صلوات بگ و » : و می فرمودن د

یا اگر بچه هایمان بیمار م یشدند، می فرمودن د:

« . بگ و: یا من اسمه دواء، و ذکره شفاء صل ع لی محمد و آل محم د »

برا ی دفع گرما و سرما

ی کی از شاگردان شیخ می گوی د: در سفر اول حقیر به مکه معظمه، حضورشان عرض کردم برا ی دفع خطر شدت گرما

چه باید کرد؟ ایشان توسل به این آیه را بر ای دفع خطر سرما و گرما تعلیم کردن د:

سلام ع لی ابراهیم * کذلک نجز ی المحسنین؛

سلام بر ابراهیم، این چن ی ن نیکوکاران را پاداش خواهیم دا د. سوره صافات آی ه ۱۰۹ و ۱۱۰

یا نارکونی بردا و سلما ع لی ابراهیم؛

ای آتش، بر ابراهیم سرد و سلامت باش د. سوره انب ی اء آی ه ۶۹

انتظار

ارادت ویژه به حضرت و لی عصر - عج

ی کی از ویژ گی ه ای بارز جناب شیخ، ارادت ویژه به حضرت و لی عصر - ارواحنا فداه - و انتظار فرج و ظهور آن بزرگوار

بو د. او می فرمو د:

اغلب مردم اظهار می کنند که ما امام زما ن (ع ج) را از خود بیشتر دوست داریم، و حال آن که این طور نیست، زیرا »

اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشیم، باید بر ای او کار کنیم نه برا ی خو د. همه دعا کنید که خداوند موانع

« . ظهور آن حضرت را برطرف کند و دل ما را با دل آن وجود مبارک ی کی کن د

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

سلام مرا به او برسانید

ن می گفت، « وعجل فرجهم » ی کی از شاگردانش می گوی د: او خود همیشه متوجه آن بزرگوار بود، ذکر صلوات را بدون

جلسات ایشان بدون تجلیل از امام عصر - عجل الله تعا لی فرجه - و دعا برا ی فرج برگزار ن می شد، در اواخر عمر که

احساس می کرد ق بل از فرج از دنیا م یرود به دوستان م ی گف ت:

« . اگر موفق به درک حضور حضرتش شدید، سلام مرا به او برسانی د »

خواسته مهم

ی کی از دوستان شیخ نقل می کن د: درسالها یی که خدمت ایشان بودم، احساس نکردم که خواسته مهم ی جز فرج

حضرت و لی عص ر (ع ج) داشته باش د. به دوستان هم تذکر م یداد که ح تی الامکان چیز ی جز فرج آقا از خداوند تقاضا

نکنید، حالت انتظار تا حد ی در جناب شیخ قوت داشت که اگر کس ی از فرج ول ی عصر - عجل الله تعا لی فرجه -

صحبت می کرد منقلب م یشد و م یگریس ت.

تلاش مورچه بر ای رسیدن به معشوق

نکته مه می که جناب شیخ بر آن تأکید داش ت: آماد گی و آراست گی شخص منتظر بود، هر چند عمرش بر ای درک

زمان حضور آن بزرگوار کا فی نباش د. و در این باره حکای تی از حضرت داود ( ع) نقل می کر د:

آن حضرت در حال عبور از بیابا نی موچه ای را دید که مرتب کارش این است که از تپه ا ی خاک بر م ی دارد و به »

جا ی دیگر ی می ریز د، از خداوند خواست که از راز این کار آگاه شود .. .، مورچه به سخن آمد ک ه: معشو قی دارم که

شرط وصل خود را آوردن تمام خاکها ی آن تپه در این محل قرار داده اس ت!

حضرت فرمو د: با این جثه کوچک، تو تا کی می توا نی خاکه ای این تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کن ی، و آیا

عمر تو کفایت خواهدکرد ؟!

مورچه گف ت: همه اینها را م یدانم، و لی خوشم اگر در راه این کار بمیرم به عشق محبوبم مرده ا م!

« . در اینجا حضرت داود ( ع) منقلب شد و فهمید این جریان در سی است بر ای ا و

با همه وجود در انتظار و لی عص ر (ع ج) باش و حال انتظار را با مش ی ت حق » : جناب ش ی خ هم ی شه اصرار داشت ک ه

« . همراه ک ن

پینه دوز ی در شهرر ی

ی کی از شاگردان شیخ می گوی د: روز ی در خدمتشان بودم و راجع به فرج مولا امام زمان ( ع) و خصوصیات انتظار

صحبت بود، فرمودن د:

پینه دوز ی بود در شهرر ی - ظاهرا - به نام امامع لی قفقاز ی، ترک زبان، عیال و او لاد ی نداشت، مسکن او هم - »

ظاهرا - در همان دکانش بود، حالات فو قالعاده ای از او نقل نمود هان د. خواسته ای جز فرج آقا در وجودش نبو د. وصیت

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

کرد بعد از مرگ او را در پ ای کوه بی بی شهربانو - حوا لی شهرر ی - دفن کنن د. هر وقت به قبر ایشان توجه کردم

« . دیدم امام زمان ( ع) آن ج اس ت

برزخ جوا نی منتظر

جناب شیخ به هنگام دفن جوا نی می گوی د:

دیدم که حضرت مو سی بن جعف ر( ع) آغوش خود را بر ای جوان گشود، پرسید م: این جوان آخرین حرفش چه بود؟

گفتن د: این شعر

« منتظران را به لب آمد نفس ای شه خوبان تو به فریاد رس »

انصاف با مردم و دیدار حضرت و لی عصر علیه السلام

مرد ی از دانشمندان در آرزو ی زیارت حضرت ب قی ت الله بود و از عدم توفیق رنج م یبر د. مدت ها ریاضت کشید و در

مقام طلب بو د.

در نجف اشرف میان طلاب حوزه علمیه و فضلا ی آستان علویه معروف است که هر کس چهل شب چهارشنبه مرتباً

و بدون وقفه و تعطیل، تو فیق پیدا کند که به مسجد سهله رود و نماز مغرب و عشا ی خود را آنجا بگزارد، سعادت

تشرف نزد امام زمان علیه السلام را خواهد یافت و این فیض نصیب و ی خواهدش د. مدت ها در این باب کوشش کرد و

اثر ی از مقصود ندی د. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد و به عمل ریاضت در مقام کسب و

طلب برآمد، چله ها نشست و ریاضت ها کشید و اثر ی ندی د. و لی به حکم آنکه شبها بیدار مانده و در سحرها ناله ها

داشت، صفا و نو رانی تی پیدا کرد و بر خی از اوقات بر قی نمایان م ی گشت و بارقه عنایت، بدرقه راه و ی م یش د. حالت

خلسه و جذبه به او دست م یداد حقای قی می دید و دق ای قی می شنید

در ی کی از این حالات او را گفتن د: دیدن تو و شرفیا بی خدمت امام زمان علیه السلام میسر نخواهد شد، مگر آن که

به فلان شهر سفر ک ن ی. هر چند این مسافرت مشکل بود، و لی در راه انجام مقصود، آسان نمود

پس از چندین روز بدان شهر رسید و در آن جا نیز به ریاضات مشغول گردید و چله گرفت، روز سی و هفتم یا سی و

هشتم به او گفتن د: الآن حضرت ب قی ت الله، امام زمان علیه السلام در بازار آهنگران، در دکان پیرمرد ی قفل ساز

نشسته است، هم اکنون برخیز و شرفیاب باش

بلند شد و به طور ی که در عالم خلسه خود دیده بود، راه را طی کرد و بر در دکان پیر مرد رسید و دید حضرت امام

عصر علیه السلام آن جا نشسته اند و با پیر مرد گرم گرفته و سخنان محبت آمیز م یگویند، چون سلام کردم، جواب

فرمودو اشاره به سکوت کردند، اکنون سیر ی است، تماشا کن

در این حال دیدم پیرز نی را که ناتوان بود و قد خمیده داشت، عصا زنان، با دست لرزان، قف لی را نشان داد گف ت: آیا

از من خریدار ی کنید، که من به سه شا هی پول احتیاج دارم « سه شا هی » ممکن است بر ای خدا این قفل را به مبلغ

« دو عباس ی » پیر مرد قفل ساز، قفل را نگاه کرد و دید قفل، بی عیب و سالم است، گف ت: ای خواهر م ن! این قفل

نیست، شما اگر ده دینار به من بدهید من کلید این قفل را « ده دینار » ارزش دارد زیرا پول کلید آن بیش از

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

می سازم و ده شا هی قیمت آن خواهد بو د. پیر زن گف ت: نه مرا ب دان نیاز ی نیست، بلکه من به پول آن نیازمندم، شما

این قفل را سه شا هی از من بخرید من شما را دع ا می کنم

پیرمرد با کمال ساد گی گف ت: خواهر م! تو مسلمان، من هم دعو ی مسلما نی دارم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و

حق ک سی را تضییع کنم، این قفل اکنون هم هشت شا هی ارزش دارد من اگر بخواهم منفعت ببرم به هفت شا هی

خریدار ی می کنم، زیرا در دو عبا سی معامله بی انصا فی است بیش از یک شا هی منفعت بردن، اگر م یخوا هی

بفرو ش ی، من هفت شا هی م یخرم و باز تکرار می کنم که قیمت واق عی آن دو عبا سی است، من چون کاسب هستم و

باید نفع ببرم یک شا هی ارزان خریده ام

شاید پیرزن باور ن می کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود که من خودم می گ ویم، هیچ کس به این

مبلغ را ضی نشد، من التماس کردم که سه شا هی خریدار ی کنند، زیرا مقصود من با ده دینار انجام نم ی گیرد و سه

شا هی پول احتیاج من است، پیر مرد هفت شا هی پول به آن زن داد و قفل را خری د!

چون پیر زن بازگشت، امام علیه السلام مرا فرمود

آقا ی عزی ز! دید ی و سیر را تماشا کرد، این طور باشید و این جور ی بشوید تا ما به سراغ شما بیاییم، چله نشی نی لازم

نیست، به جفر متوسل شدن سود ی ندارد، ریاضات و سفرها رفتن احتیاج نیست، عمل نشان دهید و مسلمان باشید

تا من بتوانم با شما همکار ی کنم، از همه این شهر من ا ین پیر مرد را انتخاب کرده ام، زیرا این پیر مرد دین دارد و

خدا را می شناسد، این هم امتحا نی که داد، از اول بازار این پیرزن عرض حاجت ( کر د) و چون ( او ر ا) محتاج و

نیازمند دیده اند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس، ح تی سه شا هی نیز خریدار ی نکرد و این پیر

مرد به هفت شا هی خرید هفته ای بر او ن می گذرد مگر آن که من به سراغ او می آیم و از او تفقد می کنم

حج

جناب شیخ هیچ گاه استطاعت ما لی برا ی انجام فریضه حج نیافت و حج نرفت، اما رهنمودها ی او به برخ ی

حج گزاران، نشان م یدهد که از راز و رمز حج اولی ای خدا بطور دقیق خبر داش ت. او معتقد بود که حج حقیق ی و

کامل هنگا می تحقق م ییابد که حج گزار عاشق صاحب خانه باشد، تا بتوا ند مقاصد واق عی مناسک حج را درک کن د.

از این رو، در پاسخ شخ صی که به او پیشنهاد می کند با هم به حج بروند می فرمای د:

!« برو عاش قی یاد بگیر و بعد بیا تا به مکه برویم »

تلاش بر ای زیارت حضرت و لی عصر (ع ج)

ی کی از ارادتمندان با سابقه جناب شیخ نقل می کن د: در اولین سفر ی که عازم مکه معظمه بودم خدمت ایشان رسیدم

و رهنمود خواست م.

فرمودن د:

از تاریخ حرکت تا چهل روز آیه شریف ه:

﴿ رب أذخلنی مدخل صدق و إخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک »

« . سلطنا نصیرا - سوره اسراء آی ه ۸۰

را بخوان شاید بتوا نی و لی عصر - عجل الله تعا لی فرجه - را ببی ن ی

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

سپس افزو د:

چطور ممکن است ک سی دعوت داشته باشد به خانه ای برود و صاحب خانه را نبین د! همه توجه و فکرت این باشد »

« . که ان شاء الله آن وجود مبارک را در ی کی از مراحل حج زیارت ک ن ی

تحریم محبت غیر خدا در احرام

شخ صی که در میقات محرم م یشود باید بداند که این جا آمده است تا غیر خدا را بر خود حرام کند، و از لحظه ای »

که تلبیه گفت، دعوت خدا را پذیرفت و غیر او را بر خود حرام کرد، آن چه علاقه غیر خدا یی است بر او حرام است و

« ! تا آخرین لحظات عمر نباید به غیر خدا توجه کن د

خدا محور ی در طواف

طواف کعبه، به ظاهر دور زندن خانه است، و لی بدان که مقصود از این چرخ زدن، خدا را محور زند گی کردن و »

فا نی شدن در اوست، حا لی پیدا کن که دور او بگرد ی، قربا نی او شو ی و کار ی کن که در واقع، خانه دور سرت بگرد د.

«

دع ای زیر ناودان طلا

در حجر اسماعیل و زیر ناودان طلا که زایران بیت الله الحرام حل مشکلات خود را از خداوند می خواهند تو عرضه »

« . بدا ر: خدای ا! مرا بر ای بند گی خود و یار ی ولیت حجه بن الحسن (ع ج) تربیت ک ن

کشتن نفس اماره در م نی

هنگا می که به م نی می رو ی در قربانگاه چه می ک ن ی؟ آیا م یدا نی فلسفه قربا نی چیست؟ نفس اماره را در واقع »

قربا نی کن،

﴿ فتوبوا إلی بارئکم فاقتلوا إنفسک م: و توبه ک نی د به سو ی پروردگارتان و نفستان را بکش ی د. سوره بقره آی ه

۵۴

سر نفس را ببر و برگرد، خود را از چنگال نفس رها یی ده، نه این که وق تی برگش ت ی، نفس نیرومند تر از قبل

« ! شده باش د

تنها جا یی که محبت کردن د!

پس از مراجعت، به محضر شیخ رسیدم و عرض کرد م: دوست دارم بدانم نتیجه ا ی حاصل شده یا نه؟

فرمو د:

« . سرت را پایین بینداز و حمد ی قرائت ک ن »

سپس با یک توجه، نشا نی ه ای مسجدالحرام و نقطه جایگاه این جانب را بیان کرد، تا آ نجا که فرمو د:

« . تنها جا یی که به تو محبت کردند، قبرستان بقیع بود که در چنین حا لی بود ی و چنین خواست هها یی داش ت ی »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

آ نچه در آ نجا از خدا خواسته بودم نزد ایشان مکشوف بو د.

ولیمه حج

در بازگشت از سفر حج، شیخ و جم عی دی گر را بر ای دادن ولیمه حج به منزل دعوت کردم، چلوکبا بی درست کرده

بو د ی م. برا ی جناب شیخ و چند نفر - خصو صی ها - سفره دیگر ی در بالا - ایوان - انداختی م. شیخ که متوجه این

داستان شد مرا صدا کرد و فرمو د:

چرا پز می د ه ی ؟! خودت را نگی ر! میان مردم فرق نگذار، اگر بر ای خ دا هست همه را با یک چشم نگاه کن، چرا به »

« ! عده ای امتیاز می د ه ی؟ نه، من هم قا طی همه آن ها، هیچ فر قی قایل نش و

نیایش

ی کی از دستورالعمل ه ای مهم تربی تی شیخ، برنامه ریز ی منظم بر ای خلوت با خداوند متعال و دعا و مناجات است که

از آن ت عبیر می کرد، و تأکید می فرمود ک ه: « گدا یی در خانه خدا » با جمله

« . ش بی یک ساعت دعا بخوانید، اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنی د »

و می فرمو د:

در بیدار ی سحر و ثلث آخر شب آثار عجی بی اس ت. هر چیز ی را که از خدا بخوا هی از گدا یی سحرها م ی توان »

حاصل نمود، از گدا یی سحرها کو تا هی نکنید که هرچه هست در آن اس ت. عاشق خواب ندارد و جز وصال محبوب

« . چیز ی ن م یخواه د. وقت ملاقات و رسیدن به وصال هنگام سحر اس ت

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعا ی شب و ورد سحر ی بود

دعاه ای جناب شیخ

اللهم إنی » دع ای یستشیر، دع ای عدلیه، دعا ی توسل، مناجات امیرالم ؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه، که با

آغاز م یشود و مناجات ه ای پانزده گانه امام سجاد ( ع) ( مناجات خمسه « أسألک الأمان یوم لا ینفع مال و لا بنون

عش ر) ، دعاها یی است که جناب شیخ زیاد می خواند و به ش اگردان هم خواندن آن ها را توصیه می فرمو د.

مناجات م ری دی ن » خصوصاً و « مناجات مفتقرین » در میان مناجات ها ی پانزده گانه امام سجاد علی هالسلام بر خواندن

تأکید داشت، و می فرمو د: «

« . هر یک از این پانزده دعا یک خاصیت دار د »

دکتر فرزام نقل می کند که از دعاها ی همیش گی جناب شیخ این دعا بو د:

خدای ا! ما را بر ای خ ودت تعلیم و تکمیل و تربیت بفرم ا. »

« . خدای ا! پروردگار ا! ما را بر ای لقا ی خودت آماده بفرم ا

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

شب ه ای جمعه بعد از نماز معمولاً جناب شیخ دع ای کمیل یا ی کی از مناجات ها و دعاه ای یاد شده را م یخواند و

شرح م یدا د.

دع ای یستشیر بخوا ن!

آیت الله فهر ی نقل می کند ک ه: از جناب شیخ شنیدم که فرمودن د:

به خدا عرض کرد م: خدایا هر ک سی با محبوب خودش راز و نیازه ای دارد و تلذذ ی، ما هم م یخواهیم از این نعمت »

برخوردار باشیم چه دعا یی بخوانیم؟

« . در عالم معنا به من گفتن د: دع ای یستشیر بخوا ن

این بود که ایشان دع ای یستشیر را با حال و نشاط مخصو صی م یخواندن د.

بهانه او را بگی ر!

جناب شیخ معتقد بود که اگر انسان حقیقتاً خدا را بخواهد و به غیر او قناعت نکند، سرانجام خداوند متعال دست او

را می گیرد و به مقصد می رساند و در این باره مثال جال بی داشت و می فرمو د:

بچه ای که بهانه گرفته، هر قدر اسباب با ز ی و تنقلات به او بدهند آن ها را پرت م ی کند ودست از لجباز ی بر »

ن م یدارد، آن قدر گریه می کند تا پدر او را در آغوش بگیرد و نوازش نماید، آن وقت آرام م یشود، لذا چنان چه زرق و

برق دنیا را نخوا هی و بهانه او را بگیر ی، در نه ایت خداوند متعال دست تو را می گیرد و بلن دت می کند، آن وقت است

« . که انسان لذت م یبر د

ارزش گریه و مناجات

جناب شیخ بر این اعتقاد بود که هنگا می انسان شایست گی مناجات و گفت و گو با خداوند متعال را پیدا می کند که

بگوید، و در این باره « یا الله » محبت غیر خدا را از دل بیرون کند، و ک سی که هوس، خد ای اوست ن می تواند حقیقتاً

می فرمو د:

« . گریه و مناجات موق عی ارزش واق عی دارد که انسان در دلش محبت غیر خدا را نداشته باش د »

راه انس با خدا

جناب شیخ معقتد بود که راه انس با خدا، احسان به خلق اس ت. اگر ک سی بخواهد حال دعا داشته باشد و از ذکر و

مناجات با خدا لذت ببر د، باید بر ای خدا، در خدمت خلق خدا باشد و در این باره می فرمود:

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

اگر م یخوا هی از خدا بهره مند شو ی و از انس و مناجاتش ح ظی داشته با ش ی، احسان به خلق کن، اگر م یخوا هی »

به حقیقت توحید راه پیداک ن ی، به خلق خدا احسان کن و طریقه احسان را از اهل بیت ( ع) بیامو ز:

﴿ و یطعمون الطعام

علی حبه مسکینا و یتیما و أسیرا إنما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولا شکورا؛

و خوراک خود را با وجود دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر اطعام کنند (ودر دل بگوین د) فقط برا ی خوشنود ی

خداوند شما را اطعام می کنیم، از شما نه پادا شی م یخواهیم و نه سپا س ی. سوره انسان آی ه ۸ و ۹

و نیز م یفرمو د:

« . آن چه پس از انجام فرایض، حال بند گی خدا را در انسان ایجاد می کند، نی کی به مردم اس ت

از خدا چه بخواهیم؟

ی کی از مسائل مهم در دعا این است که نیایشگر بداند در راز و نیاز با خدا چه بگوید، و از او چه بخواهد؟ جن اب شیخ

ضمن شرح ادعیه، با تکیه بر جملا تی مانن د:

« یا نعیمی و جنتی و یا دنیای و آخرتی » و « یا منت هی أمل الآملین » و « یا غایه آمال العارفین »

و امثال آن می فرمو د:

رفق ا! زرن گی را از امامتان یاد بگیرید، ببینید امام چگونه با خدا راز و نیاز می کن د: من آمده ام به پناه تو، آمده ام »

« ! خودم را به تو بچسبان م! آمده ام تو را در آغوش بگیر م! من تو را می خواه م

جناب شیخ خود در دعا و مناجات م ی گف ت:

« . خدایا این ها را مقدمه وصل خود قرار بد ه »

داد بی ک سی بز ن!

جناب ش ی خ می فرمو د:

وق تی شب ها بر ای گدا یی موفق شد ی، داد بی ک سی بزن و عرضه بدا ر: خداوندا من قدرت و توان مبارزه با نفس »

اماره را ندارم، نفس مرا زمینگ ی ر کرده، به دادم برس، و مرا از شر نفس اماره رها یی بخ ش! و اهل بیت را واسطه ک ن.

«

و این آیه را تلاوت م یفرمو د:

إن النفس لإمارة بالسوء إلا ما رحم ربی : همانا نفس به بد ی امر م یکند مگر ای نکه پروردگارم رحم کند - سوره ی وسف

آی ه ۵۳

« . ن می توا نی از شر نفس اماره خلاص شو ی مگر به عنایت ح ق »

شرط اجابت دعا

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

ی کی از شرایط مهم اجابت دعا حلال بودن غذاست، شخ صی از پیامبر اکرم ص لی الله علیه و آله پرسی د: دوست دارم

که دعایم مستجاب شو د. آن حضرت فرمو د:

طهر مأکلک و لا تدخل بطنک الحرام؛ »

« . خوراکت را پاک گردان و حرام وارد شکم خود مک ن

ظرفیت نیایشگ ر!

ی کی از نکات ظری فی که نیایشگر باید مورد توجه قرار دهد، تناسب میان خواسته ه ای خویش از خداوند با ظرفیت

رو حی خود است، که اگر واجد ظرفیت لازم نباشد ممکن است با دعا، بر ای خود مشکل و گرفتار ی درست کن د.

ی کی از دوستان شیخ نقل می کند ک ه: زما نی بود که وضع کاس بی من به هم خورد و از این بابت ناراحت بودم، تا این

من هم جریان را برا ی ایشان تعریف کرد م. « ؟ چرا ناراح ت ی » : که روز ی جناب شیخ از من پرسی د

فرمودن د:

« ؟ مگر تعقیبات ن م یخوا ن ی »

عرض کرد م: چرا م یخوان م.

« ؟ چه م یخوا ن ی » : فرمودن د

عرض کرد م: من دع ای صباح حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را م یخوان م.

فرمودن د:

« . به ج ای دعا ی صباح، سوره حشر و دع ای عدلیه را در تعقیبات بخوان تا مشکلات شما مرتفع شو د »

عرض کرد م: چرا دع ای صباح را نخوانم؟

فرمودن د:

این دعا فقرات و نکا تی دارد که فرد باید توانا یی و کشش آن را داشته باشد، امیرالمؤمنین علیه السلام در این دعا »

از بار ی تعا لی درخواست می فرمایند ک ه: خدایا درد ی به من عطا فرما که در آن لحظات هم از یادت غافل نشو م. لذا

این دعا ظرفیت خاص خود را نیاز دارد و شما ب دون داشتن ظرفیت لازم دع ای صباح را خوانده ای و چنین مشکلا تی

برا ی شما ایجاد شده اس ت. بنابراین، شما به ج ای دعا ی صباح، سوره حشر و دع ای عدیله را بخوان، ان شاء الله

« . مشکلات مرتفع م ی شو د

پس از مد تی که شروع به خواندن سوره حشر و دع ای عدیله نمودم ، ی کی از رفقا ده هزار تومان به من قرض داد، با

آن پول کار کردم، منزل هم خریدم و کم کم کارم راه افتا د.

ادب نیایشگر

ی کی از نکا تی که شیخ در مورد دعا توصیه می کرد ادب نیایشگر اس ت. دکتر فرزام در این باره از ایشان نقل م ی کند

که فرمو د:

« . در دعا باید خاضع و خاشع بود، و دو زانو و مؤدب رو به قبل ه »

فروشگاه اینترنتی آلورشاپ

www.alvershop.com

یک بار پ ای من ناراحت بود، به نظرم خواستم چهار زانو بنشینم، ایشان پشت سر وعقب اتاق نشسته بودند، فرمون د:

« . درست بنشین، در دعا دو زانو بنشین و رعایت ادب ک ن »

اول پول نمک را بدهی د!

« ب ی ب ی شهربانو » ی کی از ارادتمندان شیخ می گوی د: جم عی ب ودیم که همراه شیخ به قصد دعا و مناجات به کوه

رفتی م. نان و خیار ی گرفتیم و از کنار بساط خیار فروش، قدر ی نمک برداشتیم و بالا رفتیم، آن جا که رسیدیم شیخ

گف ت:

!! « . برخیزید برویم پایین که ما را برگرداندن د. می گوین د: اول پول نمک را بدهید، بعد بی ا یید مناجات کنی د »

توسل

فلسفه توسل به اهل بیت ( ع)

جناب شیخ می فرمو د:

غالب مردم ن م یدانند توسل به اهل بی ت( ع) برا ی چیست؟ آنها بر ای رفع مشکلات و گرفتار ی ه ای زند گی به اهل »

بی ت( ع) متوسل م یشوند، درصور تی که ما بر ای طی کردن مراحل توحید و خداشنا سی باید در خا نه اهل بی ت( ع)

« . بروی م. راه توحید صعب است و انسان بدون چراغ و راهنما قادر به طی کردن این راه نیس ت

زیارت عاشورا

ی کی از نکا تی که جناب شیخ در توسل به اهل بیت علیهم السلام بر آن تأکید داشت، خواندن زیارت عاشورا بود و در

این باره می فرمو د:

« . در عالم معنا به من توصیه کرده اند که زیارت عاشورا بخوا ن »

و توصیه می کر د:

« . تا زند هاید زیارت عاشورا را از دست ندهی د »

ی کی از شاگردان شیخ که م یخواست به این توص ی ه او عمل کند، چهل سال بر خواندن زیارت عاشورا مداومت کر د.

توسل، راه رس ی دن به ح قی قت توح ی د

جناب شیخ در مورد توسل به اهل بی ت ( ع) می فرمو د:

به نظر حقیر اگر ک سی طالب راه نجات باشد و بخواهد به کمال واق عی برسد و از معا نی توحید بهره ببرد، باید به »

« . چهار چیز تمسک کن د: او ل: حضور دایم، دو م: توسل به اهل بیت ( ع )، سو م: گدا یی شبها، و چهار م: احسان به خل ق

والسلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حی اً.

تهیه شده توسط سید محمد رضا طباطبایی

در پایگاه اینترنتی کانون گفتمان قرآن

http://www.askquran.ir

  • علی صباغی

نظرات  (۲)

  • جواد جوادی
  •   نشانه های ایمان - مومن بازی نمی کند


     

    39- « مومن بازی نمی کند.» این کلام علی (ع) نشانه محکمی بر میزان ایمان است.

    41- پر واضح است که همه گناهان به نوعی حاصل بوالهوسی و مسخرگی و تنوع پرستی

    است که صور بازیگری بشر است. پس آنچه که مانع ایمان کافران است مذهب اصالت

    بازیگری در آنهاست.«در قلوبشان بازی می کنند». قرآن-

    42- پس ایمان از جدیت و تعهد و ثبات در اندیشه و عمل است که در نقطه مقابل بوالهوسی

    و تنوع طلبی و بی وفائی قرار دارد. و اینست که اموری همچون نظافت و نظم و انضباط از

    علائم ایمان قلمداد شده است که دال بر جدیت و وفا و ثبات و قداست است.

    43- هرگز مپندار که انسان بدقول و بی نظم و انضباط و کثیف و باری بهر طریق را ایمانی باشد!

    انسانی که معتقد به حضور خدا در جهان است چگونه می تواند بی وفا و لاابالی و هردمبیل

    باشد!

    45- مومنان همه مذاهب دارای اخلاق الهی می باشند و لذا به آسانی شناخته می شوند به

    نظافت و نظم و آرامش و ادب و صلح و قناعت و خرد و صبر و شجاعت و سخاوت و عدالت

    و محبت به همگان و احترام به همه مذاهب الهی و دوستی با پیامبران خدا !


    از کتاب " سرّ ایمان " استاد علی اکبر خانجانی


    پاسخ:
    با تشکر از محبت شما
  • سرخنکلایی
  • مردم سرخنکلا در صف مقدم دفاع از انقلاب:
    در وبلاگ "سرخنکلایی ها"
    پاسخ:
    درود خدا بر مردمان این سرزمین
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی